-
ارغوان
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 20:23
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟ آفتابی ست هوا؟ یا گرفته است هنوز ؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است آفتابی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست اندر این گوشه خاموش فراموش شده یاد رنگینی در خاطرمن گریه می انگیزد2 ارغوانم آنجاست ارغوانم تنهاست ارغوانم دارد می گرید ارغوان این چه راز ی است که هر...
-
فیلم
یکشنبه 16 مهرماه سال 1391 16:00
طی چند روز پیش 4 فیلم ایرانی به همراه زهرا دیدیم. به ترتیب فیلمهای «گشت ارشاد»، «زندگی خصوصی»، « سعادت آباد » و « اینجا بدون من ». دو تای اول را اصلا دوست نداشتیم و دو تای دوم را خیلی دوست داشتیم، مخصوصا اینجا بدون من. مشکل مهمی که در دو فیلم اول وجود دارد، ضعف شخصیت پردازی کاکارکترهای فیلم است که باور آن آدمها با این...
-
باز هم وینیپگ
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1391 02:00
امسال هم توفیقی نصیب ما شد تا مسافرتی به وینیپگ داشته باشیم و دوستان قدیمی رو ببینیم. هر چقدر که می گذره ارزش دوستهای قدیمی مشخص تر میشن. یه جور احساس برادری و خواهری رو میشه احساس کرد. محبت بدون چشمداشت و رفاقت بدون مصلحت. خیلی به هر سه ما خوش گذشت. اینم عکس علی بر دوش عمو احسان!
-
بر باعث و بانی اش لعنت
دوشنبه 3 مهرماه سال 1391 17:08
این نوشته از روی عصبانیت نوشته شده و احتمالا زیاد منطقی نیست! خیلی چیزها رو می بینیم و می شنویم و به روی خودمون نمی اریم ولی بعضی چیزها دیگه واقعا زور داره قبول کردنش. از امروز جی-میل و گوگل رو به خاطر اینکه شرکت گوگل ویدئوی اهانت آمیز به پیامبر اسلام (ص) را حذف نکرده فیلتر کرده اند! واقعا به این سطح شعور و فهم باید...
-
من اشتباهی ام (3)
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 23:29
بعد از نوشته های من اشتباهی ام 1 و من اشتباهی ام 2 ، اینم من اشتباهی ام 3 که البته شرحی ندارد و این عکس راجع بهش حرف می زنه.
-
تغییرات وزن بعد از ماه رمضان
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 21:10
نزدیک 11 ماه است که برنامه کنترل (و احیانا کاهش) وزنم را شروع کرده ام. در این مدت فراز و نشیب هایی داشتم و نهایتا تا امروز حدود 13 کیلو وزن کم کرده ام. یکی از کابوسهای همیشگی من اضافه کردن وزن شدید بعد از ماه رمضان است. در طی چند سال اخیر و افزایش طول روز در ماه رمضان باعث شده که در ساعات بعد از افطار به یک پرخوری...
-
قسط
جمعه 10 شهریورماه سال 1391 18:08
وقتی آخرین قسط یه چیز نسبتا گرونی رو که یک سال پیش خریدی میدی یه نفس راحت میشه کشید. قسط هر چقدر هم کم استرس آوره. فقط بدی تموم شدن قسط اینه که حالا ذهن آدم می گرده که یه چیز جدید پیدا کنه بخره قسط اونو بده! :)
-
ای همه وجود من ... نبود تو نبود من...
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1391 07:36
این عکس معنا و مفهوم زندگی من است. خانواده من و همه وجود من. چقدر از دیدن شما خوشحال و خندان خوشحال می شوم و چقدر دنیا با شما برای من زیباست. برای من این عکس تداعی ترانه زیبای شادمهر با نام ماندگار است. دوستتان دارم نازنینان من. Shadmehr- Mandegar by Ebrahim Alef
-
چهارمین سالگرد ازدواج ما
یکشنبه 29 مردادماه سال 1391 04:40
چهار سال از اون روز زیبا گذشت و امسال گلی هم به خانواده ما اضافه شد تا خوشبختی را از این پس سه نفری جشن بگیریم. زهرا بانو قابل باشم باید بگم به شعر من خوش آمدی، خوش آمدی...
-
زلزله
پنجشنبه 26 مردادماه سال 1391 07:02
چند روزی از زلزله مهیب آذربایجان می گذره. بعد از این زلزله، تحرکات اجتماعی قشر جوان و ورزشکاران و هنرمندان تا حدود غم این حادثه را تلطیف کرد. وقتی به عکسها و فیلمهای این حادثه نگاه می کنم خیلی دلم می گیرد. کودکانی که بی سرپرست شده اند و مادرانی که به یک باره عزیزان و همه حامیانش را از دست داده اند. اینقدر قدر نعمتیم...
-
در حاشیه المپیک لندن
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1391 13:09
این روزها حسابی بازار المپیک داغ است. از ناکامی ورزشکارانمان و باخت ناجوانمردانه علی مظاهری بوکسور کشورمان تا رکورد شکنی مایکل فلپس شناگر آمریکایی و حضور شناگر پدیده 16 ساله چینی که مدالهای شنای زنان را درو کرد. در این پست کمی راجع به المپیک خواهم نوشت. اگر مایلید در ادامه مطلب، بقیه پست را پیگیری نمایید. سایت نیویورک...
-
گلستان خوانی
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1391 21:48
دیشب فرصتی دست داد تا به اتفاق همه خانواده چند دقیقه ای را به خواندن گلستان اختصاص بدهیم. نثر زیبای گلستان و پندهای سعدی آنچنان دلنشین بود که دلمان نمی خواست این حکایت خوانی را تمام کنیم اما غریوهای «علی آقا» که نشان از شیر خواستن بود ما را به اتمام محفل سوق داد. از بین حکایات دیشب این یکی را می نویسم که بی ربط به...
-
ششمین سال هجرت باباجون
دوشنبه 2 مردادماه سال 1391 03:30
وقتی نگاه پدر و مادرم رو به علی می بینم، بهتر می فهمم که پدربزرگ ها و مادربزرگ ها چطور نوه هاشون رو دوست دارند. اصولا همیشه رابطه ای بسیار خوب بین نوه ها و پدربزرگ ها و مادربزرگ هاست. اون سخت گیری های تربیتی پدر و مادرها برای بچه ها در مورد اونها صدق نمی کنه و با محبتهای بی شمارشون نوه ها رو شیفته خودشون می کنند....
-
ماه مبارک رمضان از راه می رسد
شنبه 31 تیرماه سال 1391 05:06
در آستانه هجدهمین سال روزه داری و این ماه زیبا و دوست داشتنی، این شعر منتخب مثنوی را با صدای استاد شجریان زمزمه می کنم و به استقبال این ماه می روم. مثنوی این دهان بستی by m.h.haghighi background-color: rgb(255, 255, 255); "> این دهان بستی دهانی باز شد این دهان بستی دهانی باز شد تا خورندهٔ...
-
پیشکش و بخشش
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 22:27
قبلا از سرهنگ نوشته ام . امروز سرهنگ آمده بود و از خاطرات خودش راجع به بزرگ کردن پسرش (که الان هم سن و سال من است) می گفت. خلاصه گفت و گفت تا رسید به اینکه گفت در آن زمان رومانی کشوری کمونیستی بوده و دکترها حقی بابت طبابت نمی گرفته اند اما افراد باید با هدایایی به نوعی این حق را می پرداخته اند. نکته جالب اینجا بود که...
-
عکسهای علی
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 06:11
تصمیم گرفتم عکسهای غیر خضوصی علی را در وب جایی بارگزاری کنم تا برای کسانی که دوست دارند عکسهای علی را ببیند قابل دیدن باشد. راستش هر چقدر پرس و جو کردم جایی را نیافتم که در داخل ایران فیلتر نباشد. دوستانی که از ایران مایل به دیدن عکسهای علی هستند و دسترسی مستقیم ندارند، لطفا ای-میل بزنند تا عکسها را برایشان بفرستم....
-
کیوسکهای همگانی تلفن
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 04:13
آخرین باری که از باجه تلفن همگانی به کسی زنگ زدید کی بود؟ سالهاست که با نفوذ تلفنهای همراه به زندگی ما، تقریبا همه از داشتن یک تلفن همراه بهره مند هستند و دسترسی مستقیم به تلفن شخصی خود را دارند و کم کم نیاز به کیوسکهای تلفنهای عمومی کمتر می شود. شهرداری نیویورک در اقدامی جالب و آزمایشی قرار است از کیوسکهای سطح شهر به...
-
Alee's first photo book
جمعه 23 تیرماه سال 1391 06:15
Click here to view this photo book larger Create a gorgeous, high quality wedding photo album at Shutterfly.com.
-
راجع به کیندل
سهشنبه 20 تیرماه سال 1391 17:42
دیروز بعد از 2 هفته که دست به کیندل نزده بودم اومدم روشنش کنم تا توی مترو کمی کتاب بخوانم. هر کاری کردم روشن نشد که نشد. اول فکر کردم مشکل از شارژ نبودنش است ولی اینطور نبود. صفحه نمایشش خراب شده بود و دیگر درست نشان نمی داد. شب به خدمات مشتریان آمازون زنگ زدم و مشکل را گفتم. خانم متصدی گفت که خیلی خوش شانس بودی که در...
-
با علی
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 05:34
امروز نهمین روز تولد علی است. این چند روز زیبا که گذشت حالا کمی فرصت دارم از این روزها بنویسم. این تغییر زیبا و اضافه شدن گل زیبا به زندگی ما آنچنان زیباست که در کلام نمی گنجد. هر چقدر که قبل از تولدش تصورات زیبایی از داشتن فرزند داشتم را چندین برابر زیباتر در حال تجربه هستم. همه چیزش تازه و زیباست. خوابیدنش، شیر...
-
تولد علی
جمعه 9 تیرماه سال 1391 07:59
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود انسان با نخستین درد در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی کرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم. در روز 28 ماه ژوئن سال 2012 مطابق با 8 تیر ماه 1391 و 8 شعبان 1433 پسر من و زهرا به دنیا آمد. اسمش را «علی» گذاشتیم و امید داریم که او را پسری درست کردار و راست گفتار تربیت کنیم در...
-
در بیمارستان
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1391 23:08
بالاخره روز موعود دارد فرا می رسد. از امروز صبح در بیمارستان مستقر هستیم. احتمالا کسانی که دسترسی دارند من را در توئیتر دنبال می کنند. این پست را برای اطلاع کسانی که احتمالا دسترسی ندارند می نویسم. انشاالله در پست بعدی خبر تولد پسرمان را بنویسم.
-
صبر
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 23:10
میگن این بچه هایی که از موعد تولدشون دیرتر به دنیا میان، توی زندگیشون صبور میشن. یعنی پسر منم صبور میشه؟ اگه این یه صفتو از مادرش به ارث ببره که خیلی خوشحال میشم.
-
سرفیس
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 18:31
دو روز پیش شرکت مایکروسافت تبلت خودش را معرفی کرد تا به زودی روانه بازار کند. این تبلت با نام «سرفیس» می آید تا مایکروسافت هم در عرصه تبلت ها سهمی داشته باشد. مایکروسافت در حدود سال 2000 به طور جدی رو تبلت هایی که با قلم کار می کردند، سرمایه گزاری کرده بود، اما چون چندان مورد توجه قرار نگرفته بود، از ادامه اش منصرف...
-
جشن فارغ التحصیلی
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 15:40
دیروز جشن فارغ التحصیلی من و زهرا بود. چون توی یک دوره درسمون تموم شد، روز جشن فارغ التحصیلی مون یه روز بود. در حالی که 2-3 روز به موعود تولد پسرمون مونده، خوشبختانه تونستیم بریم و در جشن شرکت کنیم. تو این عکس سه نفره هستیم ولی نفر سوم پیش مامانشه.
-
شعری زیبا وصف الحال ما...
جمعه 26 خردادماه سال 1391 18:39
فکرم همهجا هست، ولی پیش خدا نیست سجاده زردوز که محرابِ دعا نیست گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟ اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟! از شدت اخلاص من عالَم شده حیران تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست! از کمیتِ کار که هر روز سه وعده از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست یکذره فقط کُندتر از سرعت نور است هر رکعتِ من حائز عنوان...
-
ساعت نهار و جام ملتهای اروپا
سهشنبه 23 خردادماه سال 1391 18:05
بازیهای جام ملتهای اروپا روزانه درست راس ساعت 12 در تورنتو شروع می شود (بازی اول). مدیران شرکت ما تصمیم جالبی گرفته اند و با پخش بازی در روی ال سی دی اتاق جلسات اصلی شرکت، امکان مشاهده بازی در حال صرف نهار را برای ما فراهم کرده اند. البته بازی معمولا تا نزدیک ساعت 2 طول می کشد اما دیروز بعد از ساعت 1 و پایان نیمه اول...
-
جام ملتهای اروپا
جمعه 19 خردادماه سال 1391 00:45
فردا جام ملتهای اروپا آغاز می شود. من زمانی که خیلی بچه بودم اولین جام ملتهایی که چیزهای گنگی از آن یادم هست، جام ملتهای 1988 بود. جایی که ستارگان هلندی دل همه را می ربودند و قهرمان اروپا شدند. بعد از آن که دیگر فوتبال را جدی تر دنبال می کردیم تابستان کلاس اول راهنمایی بود که دانمارک به طرز عجیبی قهرمان اروپا شد. در...
-
روز پدر مبارک باد
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 22:31
پدر که باشی . سردت می شود و کت بر شانه ی پسر می اندازی. چهره ات خشن می شود و دلت دریایی. آرام نمی گیری تا تکه نانی نیاوری. پدر که باشی می خواهی ولی نمی شود, نمی شود که نمی شود. در بلندایی از شهرت مشت نشدن ها به زمین می کوبی. پدر که باشی عصا می خواهی ولی نمی گویی,هرروز خم تر از دیروزجلوی آینه تمرین محکم ایستادن می کنی....
-
توئیتر
جمعه 12 خردادماه سال 1391 20:01
اخیرا یکی از دوستانم بچه دار شد. توی چند روز آخر که درگیر قضیه بود برای خبر گرفتن ازش معذب بودم. می دونستم که آدمهای زیادی بهش تلفن می زنند و ای-میل و پیامک هم زیاد باید جواب بده. این بود که نمی دونستم که چطور راحت باهاش در تماس باشم و جویای احوالش باشم. خلاصه بعد از چند روز بچه به سلامتی به دنیا اومد. من دیدم ظرف...