مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

بهشت زیر پای مادران است

من سالها پیش رفتم دندون پزشکی و دکتر 2-3 بار داروی بی حسی داد اما دندانم بی حس نمی شد و یا کاملا بی حس نمی شد. علت یا پوسیدگی زیاد بود یا نامرغوب بودن داروی بی حسی. نهایتا داوطلبانه به دکتر پیشنهاد دادم که کار را شروع کند بدون اینکه بی حسی کامل داشته باشد. خاطرم هست که حدود 10 دقیقه تا 1 ربعی که طول کشید تا دکتر با دستگاه داخل دندان پوسیده را تراش بدهد و بعد پر کند. اینقدر دردش شدید بود که حتی تصورش بعد از چندین سال برایم درد آور است و هرگز حاضر نیستم چنان دردی را داوطلبانه تحمل کنم. این مقدمات را نوشتم که بگم زهرا هفته پیش رفت دندانپزشکی و دکتر گفت قاعدتا برای خانم باردار زدن داروی بی حسی اشکالی نداره اما ما توصیه می کنیم که این تزریق را برای سلامتی بچه انجام نشه. گفتن نداره اما زهرا با فداکاری تمام برای خاطر سلامتی بچه 10-15 دقیقه تمام اون درد باورنکردنی رو تحمل کرد و هیچی نگفت. من که خیلی بهش افتخار می کنم و بهش یادآوری می کنم که پیامبر بیخودی نفرمود«بهشت زیر پای مادران است». سلامتی زهرا و همه مادران خوب دنیا.

درسا و گلسا

درسا و گلسا محمدی تاکامی، دختران دو قلوی دوستان خوبم محمد و طاهره امروز در ساری چشم به جهان گشودند. برای این دو نازنین آرزوی سلامت و سعادت دارم. به محمد و طاهره هم که خانه شان حسابی روشن شده، تبریک می گویم. 

جدایی نادر از سیمین

جایزه معتبر گولدن گلوب هر سال در چنین زمانی از سال برگزار میشه. این هفته یکشنبه شب به وقت اینجا گولدن گلوب و اهدای جوائز به فیلمهای برتر انجام میشه. من چند سالی هست که اگه وقت کنم این برنامه رو تماشا می کنم. امسال یک خوبی که برنامه رو هیجان انگیز می کنه حضور فیلم جدایی نادر از سیمین به عنوان یکی از کاندیداهای بهترین فیلم خارجی است. این فیلم که با استقبال خوبی در ایران و خارج از کشور مواجه شده است، در آستانه موفقیت بزرگی است (هر جند این کاندید شدن هم کم چیزی نیست). امیدوارم که در بخش فیلمهای خارجی این فیلم و اصغر فرهادی که واقعا فیلمهای خوبی در این چند سال اخیر ساخته، برنده شوند. قسمتی از فیلم که بسیار تاثیرگزار است و مو به تن آدم سیخ می کند جایی است که سیمین از نادر می خواهد که با او در راه مهاجرت به خارج از ایران همراهی اش کند و نادر بهانه پدرش را می آورد. سیمین راجع به پدرش که آلزایمر دارد و کسی را نمی شناسد می پرسد، «اون می فهمه که تو پسرشی...؟» و نادر جواب می دهد «من که می فهمم اون پدرمه...». یعنی این تیکه رو دوست دارم 100 بار ببینم و زار بزنم.


عکس از صفحه لیلا حاتمی در گوگل پلاس

تن تن


دیشب با زهرا رفتیم به دیدن فیلم تن تن ساخته آقای اسپیلبرگ. این فیلم که به لحاظ فنی بسیار زیبا ساخته شده بود، برای من و همنسلان من در سراسر دنیا که با کتابهای تن تن و میلوی آقای هرژه زندگی می کردیم بسیار خاطره بر انگیز و نوستالژیک بود. خاطرم هست که دایی مهدی چند کتاب تن تن (از جمله همین اسب شاخدار) رو داشت و ما هر دفعه که می رفتیم همدان می نشستیم و ساعتها این کتابها را با دقت می خواندیم. تک تک شخصیتهای بازسازی شده این فیلم در ذهنم بود و بسیار لذت بخش بود که این بخش از دوران کودکی و نوجوانی برایم تداعی شد. اگر دسترسی دارید دیدن این فیلم بسیار توصیه می شود. 

رفتن مهمانها


دلمون تنگ میشه ولی به یاد روزهای قشنگی که با هم داشتیم و به امید دیدار مجدد دوری رو تحمل می کنیم. دوستتون داریم...