مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

هشتصدمین سال تاسیس دانشگاه کمبریج انگلستان

منبع عکس : بی بی سی


دانستن اینکه دانشمندان بزرگی چون ایزاک نیوتون، چارلز داروین و استفان هاوکینگ همه از فارغ التحصیلان و اساتید دانشگاه کمبریج انگلستان بوده اند، ذهن ما را به عظمت و بزرگی دانشگاه کمبریج واقف می سازد. امروز در مقاله ای در سایت بی بی سی خوندم که جشن هشتصدمین سال تاسیس این دانشگاه در محل این دانشگاه برگزار می شود. تصور اینکه از هشتصد سال پیش سیستم آکادمیکی راه افتاده باشد و دانشجو تربیت می کرده است برایم عجیب و شگفت آور است. بنابر شواهد تاریخی این دانشگاه دومین دانشگاه انگلیسی زبان دنیاست و با 83 برنده نوبل از این دانشگاه رکورد دار تعداد برندگان جایزه نوبل در میان تمام دانشگاههای دنیاست. این دانشگاه از لحاظ رتبه بندی علمی هم معمولا جزء پنج دانشگاه برتر دنیا بوده است. در حال حاضر 18000 دانشجو در آن مشغول به تحصیلند و گردش مالی آن سالانه بیش از یک بیلیون پوند است! مسئولان و دانشجویان این دانشگاه با افتخار هشتصدمین سال تاسیس این آکادمی بزرگ علمی دنیا را جشن می گیرند و امیدوارند که پا جای پای بزرگانی که اکنون جزیی از تاریخ پر افتخار این دانشگاه هستند بگذارند.

تصور کن

جنگ این روزهای غزه بدجوری آدم رو به فکر فرو می بره. مشتی شهروند بی گناه که اسیر خط کشی های سیاسی امروز شده اند مورد حمله و کشتار قرار می گیرند. یعنی دنیای بدون خط کشی ها و جنگ روزی از تصور به واقعیت در می آید؟


تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته...


فرزند کمتر همسر بیشتر!

این آقای کامیوندار نهایت خلاقیت را در نوشتن شعار پشت ماشین به خرج داده و علاوه بر حفظ مواضع مردسالارانه به کنترل جمعیت هم اشاره ای دارد!


در مسیر بازگشت

امروز صبح پرواز برگشتم از وینیپگ به تورنتو معلق شده بود و ما هم که بی خبر به فرودگاه اومده بودیم فهمیدیم که زودترین زمانی که می تونیم بریم سمت تورنتو 6 ساعت بعده. این 6 ساعت زمان خوبی بود که یاهو مسنجر رو بعد از مدتها به صورت قابل رویت اجرا کردم و با تنی چند از دوستان قدیمی که خبری ازشون نداشتیم گپی زدیم. شکر خدا همه خوب بودند و بعضی هاشون ازدواج کرده بودند و هر کدوم خلاصه یه جوری از زندگی لذت می بردند. برنامه نود هم قسمتی از ضیافت امروز ما در فرودگاه بود و صد البته همسر عزیزم هم نقش به سزایی در سرگرم کردن من در این ساعات از طریق یاهو مسنجر داشت. الان هم که این چند خط رو از فرودگاه وینیپگ می نویسم، قراره تا نیم ساعت دیگه سوار هواپیما بشیم.


تا بعد

به یاد آن روزها

 

امسال درست بعد از یک سال دیگر به وینیپگ آمدم. برایم خیلی چیزها زنده شد. نه تنها خاطرات مسافرت پارسال و حضور چند ماهه ام در دو سال قبل بلکه گذر زمان را حس کردم. گذر ده سال از زندگیم را در این مسافرت اخیر حس کردم و با وجود اینکه حس گذر زمان، معنای گذران از جوانی را به یاد می آورد اما یاد آور لحظاتی است که به جزو بهترین لحظات زندگی من بودند. همین خاطرات و شاهد رفتن دوستان دور و آشناست که من را مجاب می کند قدر لحظات با هم بودن را بیشتر بدانم که به قول خیام

پر کن قدح باده که معلومم نیست    این دم که فرو برم برآرم یا نه

 

بهترین هدیه

 

خیلی جالب بود که در آستانه کریسمس بهترین هدیه ام رو گرفتم. به قول یکی از بچه ها سانتا کار خودش رو کرد. خیلی خوشحالم. همین.




افسر خانوم

 

امروز افسر خانوم هم رفت. پیرزن دوست داشتنی فامیل امروز از میان ما رفت. زمستان امسال خیلی بد شروع شد. یکی با مرگ یکی از همکلاسی های دبیرستان و بعد رفتن افسر خانوم. خدا هر دو را رحمت کند.


منبع : فلیکر احمد