مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

بعد از عمل

بعد از عمل می نویسم. الان برگشتم خانه. همه چیز خوب مرتبه. چند روزی طول می کشه تا سرپا بشم ولی همه چی خیلی خوب و مرتب پیش رفت. 


جراحی زانو

حدود ۴ سال پیش در یه بازی فوتبال زانوم آسیب دید. تو این ۴ سال با فیزیوتراپی خیلی‌ تلاش کردم که زانوم رو بهتر کنم که کمی‌ بهتر شد اما هیچ وقت خوب خوب نشد. این اواخر دردش کمی‌ بیشتر شده بود و تصمیم گرفتم بالاخره زانوم رو عمل کنم تا دیگه واقعا این بار خوب بشه. فردا صبح زود عمل جراحی رو زانوم رو انجام میدم. این اولین تجربه بیهوشی من هست. فردا که راد بشه خوشحالم که بعد از مدت کوتاهی‌ دیگه زنوم درد نمی‌کنه و می‌تونم با علی‌ حسابی‌ بدو بدو بکنم. ایشالا فردا دوباره اینجا از خودم مینویسم. 

روز مادر مبارک

امسال زهرا هم در روز مادر به جرگهٔ مادران پیوست. مبارک بر همه مادران خوب دنیا. 



شانس

میگن شانس یه بار در خونه آدمو می زنه

بد شانسی دستش همیشه رو زنگه

بدبختی هم خودش کلید داره :)

تبریک عید

من تبریک با ای-میل رو جز در موارد خاص به نوعی از سر باز کردن می دونم. خودم تا جای ممکن از این روش استفاده نمی کنم و معمولا هم به کسانی که یک ای-میل درست می کنند و یک جا به 100 نفر تبریک میگن، جوابی نمیدم. سعی می کنم کسانی رو که دوست دارم رو پیدا کنم و حتی شده یکی دو دقیقه صحبت کنم. من هنوز تبریکات عیدم تموم نشده و چند نفری هستند که هنوز موفق به تماس گرفتن باهاشون و تبریک گفتن نشدم اما اگر توفیقی باشه به زودی این کارو می کنم. امسال سه نفر به ما زنگ زدند و سال نو را تبریک گفتند. 1 نفر هم زحمت کشید و برایمان کارت تبریک فرستاد. 2 نفر هم عید دیدنی آمدند خانه مان :) با آماری که ارائه شد، عملا پرونده عید و عید دیدنی و تبریکات امسال ما بسته شد. با تمام غربتمان در شهر جدید خیلی خوب بود. 

سال جدید

سال 91 تمام شد و سال جدیدی شروع شد. سال 91 سال خوبی برای ما بود. در روزهای ابتدایی اش دوره دکترایم به پایان رسید و بعد از چند ماه پسر نازنینمان به دنیا آمد. خوشبختانه پدر و مادرم توانستند چند وقتی پیش ما باشند. بعد از سه سال و نیم توانستم به ایران بروم و خیلی از فامیلها و دوستان و آشنایان رو ببینم و نهایتا هم کار جدیدم در سامسونگ. همه چیز خیلی خوب. دست مهربان خداوند در این سال به طور کامل مرا یاری کرد و امیدوارم سال جدید نیز چنین باشد و من هم قدردان نعمتها و الطاف بی پایانش باشم. 

تلویزیون

بدون شک یکی از بزرگترین اختراعات قرن پیش تلویزیون بود. چیزی که به اکثر خانه ها راه پیدا کرد و یکی از اجزا سرگرمی خانواده ها و همینطور یکی از منابع مهم اطلاعات اکثر افراد به حساب میاد. با تحولات تکنولوژیکی اخیر و گسترش اینترنت، بعد اطلاع رسانی تلویزیون تا اندازه ای کاهش پیدا کرد اما بعد سرگرمی روز به روز پیشرفت کرد و این روزها با اختراع تلویزیون های سه بعدی و تصاویر با رزولوشن بسیار بالا مخاطبان زیادی را چذب کرده است. 


من و زهرا چند ماه پیش تلویزیون مان را فروختیم. آن موقع به نیت کوچک کردن اسبابمان  در هنگام اسباب کشی به این فکر افتادیم. الان چند ماهی هست که تلویزیون نداریم. جای خالی اش را هم چندان احساس نمی کنیم. علی هم تا بحال تلویزیون ندیده است. خیلی از بچه های همسن و سالش و یا بزرگتر را می بینیم که ساعتها جلوی تلویزیون مشغول دیدن کارتون هستند و یا تنها وقتی مات تماشای تلویزیون هستند حاضرند غذا بخورند. ما تصمیم گرفتیم که تلویزیون را از سیاهه وسایل زندگیمان تا مدت نامعلومی حذف کنیم. می خواهیم اثر نبودش را در زندگی ببینیمو مقایسه کنیم که وجودش در زندگی ما چه تاثیر مثبت و یا منفی به دنبال دارد. در آینده اگر به نتایجی رسیدیم و یا تصمیمان عوض شد در اینجا می نویسم.