مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

سینزه به در

به نقل از سایت همدانیا http://www.hemedania.com/



عید آمد و تا چند روز دیه سیزه بدر میشه، یی وار دیه فِکرم رَفد به به اُ قدیم مدیما، نِنه خدا بیامرز اَ یکی دو روز زودتر نخوده ره می یشتش بار تا خوب مغز پُخد بشه و میرخدش میان سِرکو (یادوم میایه سِرکومان یی کونه درختی بود و تِرکی بالاش داشد) و وا دَسه سِرکو سنگی میفتاد جانِش، گِرم گِرِمه صداش هنوزم میان گوشمه، گوشته ره اضافه میکرد و آلت زرچوبه و ساعت ها وا گلسنم باجی موکفتن، از اُ طرف یی ذره شه میکرد کفته ریزه و میان روغن حیوانی سخرش میکرد، مارم براش گردو مغز میکردیمان، بهترین لحظه وختی بود که پیازه ره سُخر میکرد، بوش تمام کوچه می پیچید، راسش دیه جزئیاتشه خوب یادوم نیمیایه فقط صحنه ئی که کُفته ریزه ، پیاز داغ ، تخم مرغ آب پز ، خرما و  گِردو هه ره میشتشان وسط کفته هه جلویِ چشممه.  خدا بیامرزتش یی کفته هائی دوروس میکرد یی چینان، و وا کوکو سبزی و چندتا چیز دیه میشد ناهار روز سیزه بدر، دیه جای دقیقی نبوش که بریمان، بریکه بَضی وختا اِنقد برف بود که نیمیشد بری باغ، مجبور بودیمان بریمان نزیکا، ناگُفده نمانه که اِگه تِهران بودمان وا آدای ما دایامان میرفدیمان سد کِرج یا آوعلی. یی زمان سنگشیر بیاوان بود و یکی اَ جاهایِ خوب سینزه بدر بودش مخصوصاً که میان یی خانه دختر دم بخت داشدَن، دختره ره می نشاندنش رو سنگشیر بدبخد اُ وخت باید یی مردی دسشه میگرفت و اَ بالا پیادَش میکرد، البته میشد گفت ئی اولین باری بود که دخترا دسشان به یی مردی موخورد که اهل فامیل نبودن، حالا بگذریمان اَ پسر همساده و پسر آدای مادای  که زیر جُلی میرفدَن. خلاصه اِگه سنگسیر زوان بسده مرادشانه میداد ( یکی نبودش بگه ؛ آخه سنگشیر مراد بده بود بری جودش بعد دو هزار سال یی زنی میجُسد) سال دیه که میشد دختره وا شوورش می آمدن و شیره میرخدَن کله سنگشیر، ینی سرشه شیره میمالیدَن، بری اینه که هِمدان وختی ماخوان سره یی نفر کُلا بیلن ، میگن سرشه شیره مالیدم
خدا میدانه چقدر دختر میان همدان بودن که دلشان ماخواسد سیزه بدر بشه و سبزه هه ره گِره بزنن تا شاید اُ بخد کور مانده شان واز . بریکه روز سینزه بدر دخترا به علوفا گره میزدن و موگفتن؛ امسال سینزه بدر، سال دیه خانه یِ شووَر
منم بچه که بودم ماخواندم؛ دَشای بده آش به همی خیال باش
خلاصه، دیگ کُفده ره وا جُل ، سماور ذغالی ، تخده نرد ، پاسور ، دَبورنا ، تنافه بازی و  توپ پلاستیکی ره مینداخدیمان میان زنبیل و میفتادیمان را، یکی اَ نگرانیائی که هنوز بعد چل سال و اندی مهَ دارم شیر سماوره که میگرفدیمان دسمان، ینی یی دانه چارقد روسری یا دسمال یزدی می بسدیمان به دوتا دسه یِ سماوره و می شد برامان بندش که اَ بالا بیگیریمان، ولی ویلان مانده شیرش وا هر قدم ورداشتنی هِی می چقّید پامان و میکِرید و سولاخش میگرد، ولی خدا وکیلی اِگه زیره شلوارمان زیر شلواری نداشدیمان کِردارمانه درمیوود، بلاخره میرسیدیمان و کلی خوش میگذشت ولی دِمه عرصی میشد واویلا، ینی تازه یادم میفتاد که باید مشقایِ عیده مه بینویسم، دور یخه کتمُ دسمال سفید بدوزم، حموم برم، حالا همه اینا مخصوصاً که خود رونویس کتاب فارسیم میشد پنجا صفحه ره باید میان دو سه ساعت انجام میدادم، فقط یکی اَ کارامه کرده بودم، اونم ناخن گرفدنم بود، چونگه همیشه اَ طرف حج خانم اجباری بود روز سینزه صحبی اولین کار ناخنمانه بیگیریمان، ولی دیه بقیه شه الآنم که فکر موکنم جانم به تکانه. اصلا میدانینان شیه؟  زوروم آمد دیه بقیه شه نیمینویسم

127 ساعت


دیشب با زهرا فیلم 127 ساعت که بر اساس یک داستان واقعی است را دیدیم و بسیار لذت بردیم. این فیلم قصه پسر جوان مغروری است که تنها و بدون اطلاع دادن به دیگران به سفرهای ماجراجویانه در دل طبیعت می رود. در یکی از این سفرها در تنگه ای گیر می افتد و فیلم روایت 127 ساعت گیر افتادن در آنجا را به نمایش می کشد. در خلاصه فیلم تبلیغ آن جمله ای را می نویسد که به خوبی با دیدن این فیلم ان را احساس می کنید:

 «There is no force on earth more powerful than the will to live» 

در خبرها خواندم که این فیلم قرار است به همراه سخنرانی پادشاه و  فیلم سرآغاز (ظاهرا در فارسی تلقین ترجمه اش کرده اند) و چند فیلم دیگر در نوروز از تلویزیون پخش شود. توصیه می کنم اگر می توانید حتما تماشایش کنید. 

اجازه

به یاد آن روز زیبا و سرنوشت ساز ...


کوهو میذارم رو دوشم 

رخت هر جنگو می پوشم
موجو از دریا می گیرم 
شیره ی سنگو می دوشم
میارم ماهو تو خونه
می گیرم بادو نشونه
همه ی خاک زمینو 
می شمارم دونه به دونه
اگه چشمات بگن آره هیچ کدوم کاری نداره
اگه چشمات بگن آره هیچ کدوم کاری نداره



توصیه پزشکی

An apple a day

Keep the doctor away