مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

ماه مبارک رمضان از راه می رسد

در آستانه هجدهمین سال روزه داری و این ماه زیبا و دوست داشتنی، این شعر منتخب مثنوی را با صدای استاد شجریان زمزمه می کنم و به استقبال این ماه می روم. 

مثنوی این دهان بستی by m.h.haghighi background-color: rgb(255, 255, 255); ">


این دهان ب‍‍ستی دهان‍‍ی باز ش‍‍د

این دهان ب‍‍ستی دهان‍‍ی باز ش‍‍د

تا خورن‍‍دهٔ لق‍‍مه‌های راز ش‍‍د


لب فروب‍‍ند از طعام و از شراب
لب فروب‍‍ند از طعام و از شراب

سوی خوان آسمانی ک‍‍ن شتاب


گر تو ای‍‍ن ان‍‍بان ز نان خالی کن‍‍ی

پر ز گوهرهای اج‍‍لالی کن‍‍ی


طفل جان از شیر شی‍‍طان باز ک‍‍ن

بعد از آن‍‍ش با مل‍‍ک انباز ک‍‍ن

بعد از آن‍‍ش با مل‍‍ک ان‍‍باز ک‍‍ن


چ‍‍ند خوردی چرب و شی‍‍ری‍‍ن از طعام

امتحان ک‍‍ن چ‍‍ند روزی در صیام


چ‍‍ند شب‌ها خواب را گ‍‍شت‍‍ی اسی‍‍ر

یک شب‍‍ی بی‍‍دار ش‍‍و دول‍‍ت بگی‍‍ر

پیشکش و بخشش

قبلا از سرهنگ نوشته ام . امروز سرهنگ آمده بود و از خاطرات خودش راجع به بزرگ کردن پسرش (که الان هم سن و سال من است) می گفت. خلاصه گفت و گفت تا رسید به اینکه گفت در آن زمان رومانی کشوری کمونیستی بوده و دکترها حقی بابت طبابت نمی گرفته اند اما افراد باید با هدایایی به نوعی این حق را می پرداخته اند. نکته جالب اینجا بود که این را در زبان رومانیایی «پیشکش» می گویند. ظاهرا این لغت در زمان امپراطوری عثمانی که بر سرزمین رومانی فعلی مسلط شده بوده است مصطلح می شود و آن عبارت بوده است از هدایایی که مردم باید به زور به سلطان عثمانی تقدیم می کرده اند! البته سرهنگ اصرار داشت بگوید که این لغت ریشه ترکی دارد و اصرارهای من فایده ای نکرد که این لغت در واقع فارسی است. بعد در ادامه هم فهمیدیم که به جای انعام هم از لغت «بخشش» استفاده می کنند. نکته جالب تر این است که ما به جای آن از اصطلاح عربی «انعام»استفاده می کنیم. 

عکسهای علی

تصمیم گرفتم عکسهای غیر خضوصی علی را در وب جایی بارگزاری کنم تا برای کسانی که دوست دارند عکسهای علی را ببیند قابل دیدن باشد. راستش هر چقدر پرس و جو کردم جایی را نیافتم که در داخل ایران فیلتر نباشد. دوستانی که از ایران مایل به دیدن عکسهای علی هستند و دسترسی مستقیم ندارند، لطفا ای-میل بزنند تا عکسها را برایشان بفرستم. اما کسانی که مایلند ببینند عکسها را اینجا به تدریج بارگزاری می کنم و به روز می کنم. می توانید نظرات خودتان را در مورد عکسها و کلا آلبومها به من بگویید. ممنون

کیوسکهای همگانی تلفن

آخرین باری که از باجه تلفن همگانی به کسی زنگ زدید کی بود؟ سالهاست که با نفوذ تلفنهای همراه به زندگی ما، تقریبا همه از داشتن یک تلفن همراه بهره مند هستند و دسترسی مستقیم به تلفن شخصی خود را دارند و کم کم نیاز به کیوسکهای تلفنهای عمومی کمتر می شود. شهرداری نیویورک در اقدامی جالب و آزمایشی قرار است از کیوسکهای سطح شهر به عنوان نقاط اتصال اینترنت WiFi استفاده کند. در این طرح عابران می توانند با اتصال به این کیوسکها به طور مجانی از اینترنت به صورت شبانه روزی استفاده کنند. این اقدام جالب می تواند به بقای این کیوسکها کمک کند در حالی که با برآوردن نیازهای روز، عابران را به دسترسی اطلاعات در سطح اینترنت یاری دهد. 


راجع به کیندل

دیروز بعد از 2 هفته که دست به کیندل نزده بودم اومدم روشنش کنم تا توی مترو کمی کتاب بخوانم. هر کاری کردم روشن نشد که نشد. اول فکر کردم مشکل از شارژ نبودنش است ولی اینطور نبود. صفحه نمایشش خراب شده بود و دیگر درست نشان نمی داد. شب به خدمات مشتریان آمازون زنگ زدم و مشکل را گفتم. خانم متصدی گفت که خیلی خوش شانس بودی که در آخرین هفته 1 سال گارانتی این اتفاق برای دستگاهت افتاده و آمازون با پرداخت همه هزینه های پستی کیندل شما را با یک عدد دستگاه جدید که 90 روز گارانتی هم دارد عوض می کند. :-) 

با علی

امروز نهمین روز تولد علی است. این چند روز زیبا که گذشت حالا کمی فرصت دارم از این روزها بنویسم. این تغییر زیبا و اضافه شدن گل زیبا به زندگی ما آنچنان زیباست که در کلام نمی گنجد. هر چقدر که قبل از تولدش تصورات زیبایی از داشتن فرزند داشتم را چندین برابر زیباتر در حال تجربه هستم. همه چیزش تازه و زیباست. خوابیدنش، شیر خوردنش، گریه کردنش، عوض کردنش، آروغ گرفتنش و ... دیروز برای اولین بار بعد از تولد علی رفتم سر کار. باور نکردنی بود که در تمام روز یادش بودم و دلم برایش تنگ میشد. برای بچه ای که هنوز کار خاصی نمی کند و حرفی هم نمی زند. انگار تکه ای از وجود آدم جدا شده باشد. زیباترین و قشنگ ترین و معصوم ترین تکه و مدام دوست داری تا ببینی و از وجودش لذت ببری. معنی این حرفها را تا چند روز پیش نمی دانستم و جز کسانی که از این نعمت بهره مندند هم نمی فهمند. امیدوارم خداوند این نعمت را به همه کسانی که دوست دارند داشته باشند، عطا کند. 

تولد علی

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود

انسان با نخستین درد

در من زندانی ستمگری بود که به آواز زنجیرش خو نمی کرد

من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.


در روز 28 ماه ژوئن سال 2012 مطابق با 8 تیر ماه 1391 و 8 شعبان 1433 پسر من و زهرا به دنیا آمد. اسمش را «علی» گذاشتیم و امید داریم که او را پسری درست کردار و راست گفتار تربیت کنیم در پناه خداوند متعال. از همه دوستان به خاطر دعاهای خیرشان بی نهایت سپاسگزاریم.