مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

فضای رمانتیک فوتبال!

 

امروز خیلی فضای فوتبال رمانتیک شده بود. اول مصاحبه ای از مایلی کهن در اومد که گفته بود من بابت اظهاراتم از قطبی عذر خواهی کردم و در خبر دوم هم آمده بود که علی دایی و قلعه نویی با وساطت سردار بابایی اشتی کردند و در این مراسم مقداری هندوانه حواله زیر بغل یکیدگر کردند! اینکه تا چه موقعی این دوستی ها به جا می ماند معلوم نیست ولی انجام همچین کارهایی برای ما ایرانی ها که احساساتی هستیم می تواند آموزنده باشد و تا حدی خاطرات تلخ دادگاه و شکایت و مصاحبه بر علیه یکدیگر را در ذهنمان پاک کند.

فوتبال

آخ که چقدر کیف میده در حالی که عصر شده و خسته و کوفته و کلافه هستی و حال هیچ چیزی رو نداری بهت یک پیشنهاد فوتبال بشه روی چمن مصنوعی. جای فکر کردن برای آدم نمی ذاره. خیلی زود خریدن یک جفت کفش و بعدش هم حضور در زمین. چقدر لذت داره که بعد از مدتها بتونی از اون شوتهای پر قدرت بزنی و تماشا کنی توپ به سمت دروازه بره. هر چند هیچ کدومش هم گل نشه. الان آروم آروم هستم. مثل یک نوزادی که بعد از خوردن شیرش خوشحال خوشحال به نظر می رسه و آروم خواب داره به چشمهاش فشار میاره تا اونا روی هم بذاره ولی مقاومت می کنم تا این چند خط رو بنویسم و بعد بخوابم.


پ.ن. این هفته هفته خوب فوتبالی برای کشورمان بود. حضور نوجوانان کشورمان در فینال قهرمانی آسیا، بازیهای زیبای تیم ملی فوتسال و شکست سرافرازانه و پیروزی بر کره شمالی. البته این آخری با شانس بود ولی هر چه بود خوشایند بود.به همه تبریک میگم

زمانی برای شکرگزاری

 

امروز روز شکرگزاری است(Thanksgiving Day). خانواده ها دور هم جمع میشن و به شکر آنچه دارند با هم شام می خورند و از نعمات خدایشان تشکر می کنند. چقدر جای چنین روزی در تقویم ایرانی خالی است. هر چند هر روز و هر ساعت باید شکرگزار آنچه داریم باشیم اما خیلی خوب است که به طور نمادین روزی را برای آن اختصاص بدهیم و شکر کنیم آنچه داریم و آنچه دوست داریم داشته باشیم را از خدا بخواهیم. شکر کنیم نعمت سلامتی را و قدر بدنیم موقعیتمان را.

 

"...هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب..."

چند تا چیز

چند تا چیز رو می خواستم بنویسم ولی وقت نمی شد. همه رو یک جا می نویسم.

 

اول از همه علی کریمی و خداحافظی از تیم ملی. علی کریمی یک بازیکن بی نظیر در تاریخ فوتبال ما بود که شاید هرگز شبیهش را هم نتوانیم تا سالها در فوتبالمان پیدا کنیم. علی کریمی در کنار ویژگی های بارز تکنیکی اش، یک ویژگی بارز دارد و آن حس بلند پرواز نبودن است. علی کریمی در دوران اوجش وقتی از اسپانیا و امارات پیشنهاد داشت پیشنهاد اماراتی ها را پذیرفت و بعد ها هم که به بایرن مونیخ رفت بعد از یک سال اشباع شد. کریمی بعد از بازگشتش به فوتبال قطر نشانی از کریمی گذشته نداشت اما بازگشتش به پرسپولیس نقطه عطفی برایش بود با ارائه بازی های درخشان در مقابل استقلال و ابومسلم علی دایی را مجاب کرد که او را به تیم ملی دعوت کند. اما چرا خداحافظی کرد را باید در بغض نهفته ای که نسبت به مهدی تاج، علی دایی و به طور کلی فدراسیون داشت عنوان کرد. علی کریمی با بی مهری از تیم ملی کنار گذشاته شد بی آنکه از او دلجویی شود. حالا هم کریمی احساس می کند شاید دعوت شدنش برای آرام کردن اذهان عمومی بوده و عملا جایی برای او در ترکیب اصلی تیم وجود ندارد. پس ترجیح می دهد خداحافظی کند اما غرورش را نشکند. به علی کریمی حق می دهم ناراحت باشد اما واقعا حیف و صد حیف که علی کریمی را با پیراهن سفید تیم ملی نمی بینیم. یادش به خیر وقتی با پا به توپ شدن علی کریمی استادیوم نیم خیز می شد و با هر دریبل تماشایی اش هلهله ای روس سکو ها به پا می شد. جای شکرش باقی است که در پرسپولیس هست و هنوز می توانیم از تماشای تکنیک ناب و جادویی اش لذت ببریم.

 

دیشب در روز اول اکران فیلم مجوعه دروغها به تماشای این فیلم رفتیم. این دومین فیلمی بود که درست روز اول اکرانش به تماشایش می رفتم. اولین آن زمان اکران فیلم  مارمولک بود که با شهاب، آیدین، بابام، دایی علی و سهیل و سپهر رفتیم. خلاصه که دیشب با محمد و فرهنگ رفتیم تماشای فیلم مجموعه دروغها. هر چند این فیلم از این فیلمهای خالی بندی هالیوودی بود که آخر سر معلوم نشد یک سری اتفاقات چه جوری به هم وصل شده اند اما حضور گلشیفته فراهانی جاذبه اصلی برای من برای دیدن این فیلم بود. گلشیفته در این فیلم در دقایق معدودی که بازی کرده بود خیلی خوب بازی کرده بود. برایش آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم بتونه در فیلمهای دیگری هم به ایفای نقش بپردازه و باز هم گلشیفته رو بر پرده سینما ببینیم.

 

این آهنگ قدیمی مازیار هم شنیدنیه. فرصت شنیدنش رو از دست ندین.

مانع و فرصت

در روزگار قدیم، پادشاهى سنگ بزرگى را که در یک جاده اصلى قرار داد. سپس در گوشه‌اى قایم شد تا ببیند چه کسى آن را از جلوى مسیر برمی‌دارد. برخى از بازرگانان ثروتمند با کالسکه‌هاى خود به کنار سنگ رسیدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسیارى از آن‌ها نیز به شاه بد و بیراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. امّا هیچیک از آنان کارى به سنگ نداشتند. سپس یک مرد روستایى با بار سبزیجات به نزدیک سنگ رسید. بارش را زمین گذاشت و شانه‌اش را زیر سنگ قرار داد و سعى کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد. او بعد از زور زدن‌ها و عرق ریختن‌هاى زیاد بالاخره موفق شد. هنگامى که سراغ بار سبزیجاتش رفت تا آن‌ها را بردوش بگیرد و به راهش ادامه دهد. متوجه شد کیسه‌اى زیر آن سنگ در زمین فرو رفته است. کیسه را باز کرد  پر از سکه‌هاى طلا بود و یادداشتى از جانب شاه که این سکه‌ها مال کسى  است که سنگ را از جاده کنار بزند. آن مرد روستایى چیزى را می‌دانست  که بسیارى از ما نمی‌دانیمهر مانعى= فرصتى


هر مانعی در زندگی ، فرصتی است  برای رسیدن به آنچه که ما سالها به دنبال آنیم .به شرطی که مانع را دور نزنیم.

مادر

هر سالی که می گذره بیشتر می فهمم که چقدر بزرگواری. امشب خیلی توی عکسهام گشتم تا یکی خوبشو پیدا کنم. این عکس با وجودی که رنگ و روش رفته بود، برام یه دنیا ارزش داشت و کلی خاطره رو زنده کرد. این عکسو بهونه کردم تا تولدت رو تبریک بگم. مادر مهربانم تولدت مبارک. دوستت دارم و امیدوارم سایه ات بر سرم مستدام باشد.




پی نوشت : دایی مهدی عکس را ویرایش کرد و رنگ و رویش را بهتر کرد و برایم فرستاد. منهم نسخه بهترش را جایگزین کردم. با تشکر از دایی مهدی عزیز

داربی و فوتسال

 

فردا داربی بزرگ تهران در راه است. فردا داربی دیگری است و برای من پنجمین داربی در کانادا. اولین آن با حضور دنیزلی 2-1 تمام شد و سه تای دیگر مساوی. خیلی دوست دارم حرف بزنم راجع بهش اما افسوس خوردم که در هیاهوی داربی کار بزرگ تیم ملی فوتسال ایران در مقابل اسپانیا کمرنگ شد که در مقابل قهرمان جهان 3-3 کردند در حالیکه یک نیمه را 3-0 جلو بودند. من کل بازی را ندیدم اما از روی گلهای خورده احساس کردم که کمی بی تجربگی باعث شد تا اسپانیا بتواند بازی را مساوی کند وگرنه شاید حتی تیم قهرمان جهان را هم می توانستیم شکست دهیم. امیدوارم روزنامه نگاران و ورزشی نویسان در این باره بیشتر بنویسند و بدانند که آنها هم سرمایه فوتبالی ما هستند.

حلاوت عید فطر

امسال رمضان را بهتر درک کردم و بیشتر فهمیدم چرا روزه می گیرم. امسال احساس کردم که تنها گرسنگی نکشیده ام و حالا از آمدن عیدش خوشحالم. خدایا شکرت. عید همگی مبارک.