مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

دایی دکتر


امروز یک عزیز دیگه هم رفت. دایی دکتر بعد از ۲۰ سال دست و پنجه با بیماری سخت پارکینسون بالاخره تسلیم سرنوشت شد و به دیار باقی رفت. از زندگی سخت و پر از مصیبتش عشقش به زندگی رو به خاطر می سپارم. عاشق زندگی کردن و جاری بودن بود و حوادث و مصیبتهای متوالی زندگی او را از زندگی کردن باز نمی داشت. روحش شاد یادش گرامی.

آهنگ خوابهای طلایی رو به روح پاکش تقدیم می کنم.


عزم

عزم آن دارم که امشب نیمه مست

پای کوبان کوزه دردی به دست

سر به بازار قلندر بر نهم

 حسب یک ساعت ببازم هر چه هست

تا کی از تزویر باشم رهنما

تا کی از پندار باشم خود پرست

 پرده پندار میباید درید 

توبه ی تزویر می باید شکست

عزم آن دارم که دستی بر نهم

چند خواهم بود آخر پایبند

آقای ساعتی


امروز خبر کوتاهی دلم را شدیدا پر غصه کرد. آقای ساعتی معلم دوست داشتنی زبان دوره دبیرستانمان به رحمت خدا رفت. آقای ساعتی معلم عاشق و خوش اخلاقی بود که مطمئنم هیچ دانش آموزی خاطره بدی از ایشان نداشت و از آنجایی که از بدو تاسیس مدرسه علامه حلی معلم این مدرسه بود همه فارغ التحصیلان دبیرستان علامه حلی تهران شاگرد ایشان بودند. حسرت و اندوه را در وبلاگها و فیس بوکهای دوستان و هم مدرسه ای هایم می توانم ببینم که چقدر از فوت این انسان دوست داشتنی نارحت شده اند و این نشان می دهد که این مرد چقدر دوست داشتنی و محبوب بود. برایش از خدا آرامش می خواهم و برای خانواده اش که از نعمت چنین عزیز بی بهره شده اند صبر آرزو می کنم.


چیپ جدید

مثل تولد یک فرزند شیرینه. اگر به ثمر بنشینه که دیگه کام آدم شیرین شیرین میشه.

تولد زهرا

تو خوبی

و این همه ی اعتراف هاست

من راست گفته ام و گریسته ام

و این بار راست می گویم تا بخندم

زیرا آخرین اشک من نخستین لبخند من بود

 

زهرای عزیزم سالروز تولدت مبارک. برایت صمیمانه آرزوهای خوب دارم.

امروز

امروز 88/8/8 است :)

تست جغرافیا :)


This Traveler IQ was calculated on Thursday, October 29, 2009 at 05:59AM GMT by comparing this person's geographical knowledge against the Web's Original Travel journal's 4,708,050 travelers who've taken the challenge.

اگه همصدام بودی

چند سال پیش با یکی از دوستان بسیار خوبم اختلاف نظری پیدا کرده بودم (الان خودم را مقصر آن اتفاقات می دانم). این دوست خوبم که داریوش را خیلی دوست داشت و تقریبا متن تمام ترانه هایش را حفظ بود، بعد از مدتی دوری و قهر پیامکی زد و فقط نوشت:


اگه هم صدام بودی
هیشکی حریفم نمیشد
کوه اگه رو شونه هام بود
کمرم خم نمیشد...


همین پیامک مقدمه ساز این شد که به خودم بیایم و با هم آشتی کردیم و هم اینک از زمره بهترین دوستان من است. امروز دوست دیگری کاری کرد که بعد از سالها ناخودآگاه این شعر در ذهنم زنده شد. هر چند که می دانم آن دوست اینجا را نمی خواند و نمی خواهم هم بداند که امروز این شعر به خاطرش در ذهن من نقش بست اینجا می نویسمش و با صدای داریوش گوشش می دهم.


اگه هم صدام بودی
هیشکی حریفم نمیشد
کوه اگه رو شونه هام بود
کمرم خم نمیشد