مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

ممد

یه سری آدما هستند توی زندگی آدم با وجودی که دست روزگار اونا رو از هم جدا میکنه و کم می بینتشون و ارتباط همیشگی قطع میشه، اما اون ارتباط درونی و اون ارتباط ذاتی بینشون حفظ میشه. امروز روز عجیبی بود برام و در حالی که در کوله بار خاطراتم گذشته، مشغول بیرون آوردن چیزای زیر خاکی (به قول شهاب عزیز) بودم ، دلم واسه یک نفری که اون ارتباط ظاهری قطع شده اما با این وجود خیلی خیلی بهش احساس نزدیکی میکنم تنگ شد.

 

 

ممد از اون آدماییه که توی زندگی من ویژه بوده و همواره بعنوان یک رفیق بی ریا و خالص در کنارم احساسش کردم. امروز خیلی به یادت بودم و دلم برای این عکس حسابی تنگ شده بود. رفتم پیداش کردم و دوست داشتم الان بذارمش اینجا. هر کجا هستی شاد باشی رفیق.

 

بازی امروز

امروز واقعا از بازی پرسپولیس هم تعجب کردم و هم به وجد اومدم. حالا چرا تعجب و چرا به وجد. پرسپولیس 10 تا بازی کرده و 7 تا برد داره و 3 مساوی. از این 7 تا برد یک دونه رو با اختلاف 2 تا برده و یک دونه رو با اختلاف 3 تا. پنج تا پیروزی دیگه همه با اختلاف یک گل بوده. آمار نشون میده پرسپولیس به برد با حداقل اختلاف راضی میشه و فقط به 3 امتیاز فکر میکنه. این خیلی چیز تازه ای نیست و بارها مطبوعات چی ها و سرمربی پرسپولیس هم بارها اذعان کرده.

پرسپولیس امروز 3 بار از استقلال اهواز جلو افتاد که دو بارش برتری اش رو از دست داد. افشین قطبی که امروز لقب جدیدی بهش داده بودند و بهش می گفتند افشین امپراطور، وقتی 2-1 بازی رو برده بود خواست با حفظ توپ و میدون داری و پیروزی با حداقل اختلاف 3 امتیاز رو بگیره و بیاد بیرون. انصافا هم خیلی تیمش بد کار نمیکرد و با وجودی که زیاد صاحب توپ نبودند ولی فشار خاصی هم روی دروازه پرسپولیس نبود اما افشین فکر یک چیزی رو نکرده بود و اونم اسلحه سرعت فیروز کریمی. فیروز کریمی با این اسلحه محمد نصرتی رو از زمین اخراج کرد و یکی دو بار هم موقعیت خوب بدست آورد که نتونست بهره مند بشه. از این تعجب کردم که چرا قطبی وقتی سرعت بالای میداوودی رو میدید، باز هم به تاکتیک حفظ گل و بازی در زمین خودی می پرداخت در حالی که از نوع بازی استقلال اهواز میشد به راحتی فهمید این تیم قصد استفاده از فضای پشت مدافعان رو داره. از آدم بازی خوان و آنالیزور حرفه ای مثل قطبی بعید بود که اونجوری تیم رو آرایش کنه که تیم استقلال اهواز به راحتی توی فضاهای حالی حرکت و نفوذ بکنند.

من بعد از دریافت گل تصورم این بود که پرسپولیس بازی رو وا میده و میبازه یا به زور مساوی میکنه. اما اینجا بود که اسلحه قطبی تیغش تیزتر بود. درست بعد از دریافت گل این تیم 10 نفره قرمز بود که حمله میکرد و موقعیت درست میکرد. حودش جالب گفت که بچه ها دل شیر رو نشون دادند. ضربه سر تک به تک خلیلی که به بیرون رفت. تک به تک احسان خرسندی، شوت کریم باقری به تیر دروازه، شوت محسن خلیلی و نهایتا هم گل. پرسپولیس توی 15 دقیقه با یک تیم 10 نفره به اندازه کل بازی قبل موقعیت گل درست کرد. اینم باز عجیب بود و شخصیت تازه ای از پرسپولیس بود که می دیدم و برام تازگی داشت.

در هر حال نمیشه روی نقطه ضعفهای دفاعی پرسپولیس چشم بست. تیم جوان استقلال اهواز واقعا شایسته باخت نبود ولی نمی تونم نگم که چقدر از این پیروزی خوشحال شدم.

پادشاه فصلها پائیز

در مورد داربی نمی نویسم. اگر تحلیل تورج رو بخونید منعکس کننده خیلی از دیدگاههای من هم هست. شاید بعد از نیم فصل یک چیز کلی راجع به افشین قطبی و ناصر حجازی نوشتم.

امروز که پیاده داشتم می اومدم، برگهای زرد پائیزی سر و صدایی زیر پای من راه انداخته بودند و ناخود آگاه منو یاد اخوان و شعر باغ من می اندازه. پاییز خودشو داره خوب نشون میده.

 

 

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش

ابر، با آن پوستینِ سردِ نمناکش.

باغ بی برگی،

روز و شب تنهاست،

با سکوت پاک غمناکش.

سازِ او باران، سرودش باد.

جامه‌اش شولای عریانی‌ست.

ور جز اینش جامه‌ای باید،

بافته بس شعله‌ی زر تارِ پودش باد.

گو بروید، یا نروید، هر چه در هر کجا که خواهد، یا نمی‌خواهد؛

باغبان و رهگذاری نیست.

باغ نومیدان،

چشم در راه بهاری نیست.

گر ز چشمش پرتوِ گرمی نمی‌تابد،

ور به رویش برگِ لبخندی نمی‌روید؛

باغ بی‌برگی که می گوید که زیبا نیست؟

داستان از میوه‌هایِ سر به گردونسایِ اینک خفته در تابوت پستِ خاک می‌گوید.

باغ بی‌برگی

خنده‌اش خونیست اشک‌آمیز.

جاودان بر اسبِ یال افشانِ زردش، می‌چمد در آن

پادشاه فصلها، پاییز.

و اما پیش از داربی

در آستانه داربی و نتایجی که برای سایر تیمها به دست اومده٬ شرایط جدول رو خیلی ویژه کرده. یک نکته ملموسه اونم اینکه اگه پرسپولیس ببره به عرش رسیده و عملا قهرمان نیم فصل میشه. چون دیگه حسابی خودش رو از رقبا جلو می اندازه و سپاهان با انرژی فوق العاده ای که برای جام باشگاههای آسیا داره خرج میکنه، تا نیم فصل نمی تونه واسه پرسپولیس مزاحمتی برای صدر نشینی ایجاد کنه. ولی اگه پرسپولیس ببازه چند تا اتفاق می افته. اینکه سپاهان رقیبی جدی برای قهرمانی نیم فصل میشه و استقلال هم جون تازه ای می گیره که پرسپولیس و سپاهان رو تعقیب کنه.

پرسپولیسی ها به شدت مغرورند. اینو میشه از مصاحبه هاشون و حتی قیافه هاشون دید. از سرمربی تا تک تک بازیکنان ولی از استقلال هیچ خبری نیست. میشه حدس زد استقلالی ها مصمم ترند و برنامه ریزی شده تر عمل میکنند. دارند تمرکز می کنند و از حاشیه پردازی به شدت می گریزند. هر چند که افشین قطبی بسیار باهوش تر، با سواد تر و حرفه ای تر از ناصر حجازیه ولی حساب و کتاب این بازی با همه بازیها فرق داره. مردانی با تجربه و میدان دیده همیشه برندگان این بازی هستند. پرسپولیس پارسال با دنیزلی با تجربه پشت صمد کم تجربه رو خاک نشوند. امسال حجازی باتجربه روی نیمکت استقلاله و افشین خوش فکر و جوون روی نیمکت پرسپولیس. این شرایط میگه که استقلال این بازی رو می بره. حالا باید دید در عمل چی میشه. هر چی که بشه، این دربی خیلی حساسه و برنده اش خیلی شرایطش عوض میشه. تب دربی همه جا هست. حتی توی کانادا برای ایرانی ها. چند ساعت دیگه همه چیز معلوم میشه.

عید فطر

عید فطر اومد. حس خیلی خوبی دارم. توی عیدهای مذهبی، عیدیه که احساسش می کنم و واقعا احساس خوبی می کنم. کاملا خوشحالم مثل عید نوروز. قشنگ مناسبتش رو با تمام وجود درک میکنم. خدایا متشکریم و از اینکه به ما سلامتی دادی تا توفیق روزه گرفتن داشته باشیم، ممنونیم. دلمون واسه مهمونیت تنگ میشه، خصوصا که امسال ماه رمضان برای من رنگ و بوی دیگه ای داشت. انشاالله در مورد داربی می خوام یک چیز کوچیک بنویسم. سعی میکنم تا شب این کارو بکنم.

مسئول آزمایشگاه

یه مسئول آزمایشگاه داریم که میریم پیشش تست هامون رو انجام میدیم. خیلی بد اخلاق و بد عنقه و کلا هیچ جوری نمیشه تحملش کرد! وقتی وارد دفترش میشی، کامپیوترش جوریه که مانیتورش رو به شماست و خودش پشت به شماست و باید صداش کنی. امروز دیدم بالای مانیتورش نوشته :

I am not deaf

I am ignoring you…

 

ی.ه.م

پ.ن. امروز آزمایشات به خوبی و خوشی انجام شد

کدام استقلال، کدام پیروزی

 

به مسعود ده نمکی علیرغم اینکه شناختی ندارم، علاقه چندانی ندارم. چونکه شاید میگن توی 18 تیر جزو کسانی بوده که به خوابگاه حمله کرده بوده هر چند خودش بگه در قامت خبرنگار اونجا ظاهر شده باشم. بعد از فیلم اخراجی ها هم که بیشتر ذهنیتم خدشه دار شد. نمی دونم چرا اون فیلم رو با وجودی که اون همه مورد توجه استقبال عامه قرار گرفت رو نمی تونم بپذیرم.

با تمام این ها، دیشب، در فاصله یک هفته تا بازی پرسپولیس-استقلال، فیلم مستند کدام استقلال، کدام پیروزی را به کارگردانی مسعود ده نمکی دیدم. هر چند که مدت زیادی از ساخت این فیلم میگذره ولی من تا بحال چیز زیادی راجع بهش نشنیده بودم و حتی نمی دونم توی سینماهای ایران اکران شده یا نه. ولی نتونستم مسعود ده نمکی رو بابت ساختن این فیلم تحسین نکنم. من توی فیلم و فیلم سازی سررشته ای ندارم ولی مقوله ای که ده نمکی روش دست گذاشته بود و به زیبایی هر چه تمامتر ازش فیلم ساخته بود، به قدری زیبا و در عین حال دردآور بود که با پاک کردن چشمهای پر از اشکم، نمی تونستم ده نمکی رو تحسین نکنم. خیلی زیبا به مساله فقر در حواشی فوتبال این پدیده اجتماعی اشاره کرده بود. در حالی که فوتبالیستها از پول دارند می ترکند و دریغ از مالیت دادنشون، یک عده برای تامین خرج زندگیشون، در استادیوم ساندویچ، پرچم یا تخمه می فروشند تا بتونند زندگیشون رو بگذرونند. زیبا بود که میگفت فوتبال یک جنگ گلادیوتری است با این فرق که اون زمان یه سری فقیر به اسم گلادیاتور برای خوشی پولدارها می رفتند به جنگ هم ولی حالا یه مشت پولدار برای دلخوشی بی پولها (بیشتر اون جماعتی که توی استادیوم و حواشی اش بودند) به جنگ هم میرن. در هر حال این فیلم به نرم ارزش حداقل یکبار دیدن رو داره و برای من بیشتر که من ر برد به حال  هوای استادیوم و اطرافش و صد البته واقعیتهای دردناکس از جامعه رو به تصویر کشید.

 

بهزاد

پ.ن. تورج جان خیلی دوست دارم شما حتما نظرتو برام بگی.

Indian Summer

 

 

نمی دونم تا بحال کدومتون اسم Indian Summer رو شنیدین یا اصلا می دونین چی هست. من خودمم نمی دونستم و محمد امروز بهم گفت و اولین بار اسم همچین پدیده جوی رو شنیدم. Indian Summer بنا بر تعریفی که سایت ویکی پدیا ازش ارائه کرده عبارتست از نامی است که به تعدادی روزهای آفتابی و هوای گرم در پائیز اطلاق میشه که روزهای زیادی به زمستون نمونده و هوا به طرز نامتعارفی گرم میشه. پدیده Indian Summer  در نیمکره شمالی در اواخر اکتبر و اوایل نوامبر و در نیمکره شمالی اواخر آوریل و اوایل ماه مه رخ میده و عموما چند روزی به طول می انجامد.

خلاصه کلام اینکه از دیروز در واترلو این پدیده رخ داده و هوا به طرز فزاینده ای گرم و شرجی بود دمای هوا نزدیک به 30 درجه بود و امروز در همین حالت با دمای 25 درجه و رطوبت 92% داریم از گرما کلافه میشیم. هر چی پدیده عجیب غریب جوی توی عمرمون ندیده بودیم، همه رو یکجا توی کانادا دیدیم!