مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

آخرین سخنرانی

چند روزی است پدر یکی از دوستان که در تورنتو ساکن هستند به بیماری سرطان مبتلاست. به بیمارستان و عیادتشان رفتم و بعد از عیادت یک بار دیگر این زنگ در گوشم به صدا در آمد که قرار نیست همه آن چیزی که امروز به این صورت برقرار است فردا هم برقرار باشد. یاد رندی پاش و آن «آخرین سخنرانی» معروف اش افتادم. کتابش را از روی اینترنت سفارش دادم و دیروز به دستم رسید. از دیروز در مترو مشغول به خواندنش شده ام. اختمالا یک جلد (اگر کتاب را تمیز نگه دارم همین جلد را) به همین بزرگواری که عیادتش رفته ام هدیه بدهم. این کتاب که به زبان ساده و گاهی طنزآمیزی نوشته شده است، بسیار آموزنده است. رندی در این کتاب تاکید می کند از وضعیتی که برایش پیش آمده ناراحت است. او باید همسر و سه فرزند خردسالش را بگذارد و برود برای همیشه. اما دوست دارد از خودش آثار مثبتی به جای بگذارد. او تاکید می کند که این «سخنرانی آخر» را برای سه کودکش کرده هر چند که اکنون سخنرانی اش جهانی شده است و بیش از 14 میلیون بار ویدئو اش در سایت یوتیوب دیده شده است و این کتاب هم چند میلیون نسخه به فروش رفته است. فرق بزرگ رندی با ما این بود که به او گفته بودند 6 ماه دیگر بیشتر زنده نیستی (البته تا 3 سال بعد از آن زندگی کرد) و ما این را نمی دانیم. ممکن است کمتر یا بیشتر زنده باشیم. پس باید قدر خودمان و لحظاتمان را خوب بدانیم. 

مسیحا نفس

 

 

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید 

که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید


 رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ﴿٧٤ أُولَـٰئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَیُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَسَلَامًا ﴿٧٥﴾ فرقان آیات 74 و 75


و آنان که مى‌گویند: اى پروردگار ما، از همسران و فرزندانمان دلهاى ما را شاد دار، و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان. (۷۴) اینان همان کسانند که به خاطر صبرى که تحمل کرده‌اند غرفه‌هاى بهشت را پاداش یابند و در آنجا به درود و سلامشان بنوازند. (۷۵)



به بهانه باخت پرسپولیس و در آستانه ال-کلاسیکو

 

امروز من نتوانستم بازی دربی را ببینم. اما از احوالات پرسپولیس میشد فهمید که حریف استقلال نمی شود. پرسپولیس چند سالی است که نایی ندارد. اگر چه مدیران و مربیان قبلی به خاطر قهرمانی های دوگانه حذفی اصرار داشتند بگویند تیمشان و نتایجشان مثبت و رو به رشد بوده است، اما حال و روز این پرسپولیس دستپخت همه کسانی است که در طی این سالها به این پیکر نیمه جان ضربه ای زدند و قامتش را هر روز خمیده تر کردند.

پرسپولیس به طور کامل در سایه استقلال قرار گرفته است. زور مبارزه فنی در زمین و روی نیمکت را با این تیم ندارد. این اتفاق در سالهای پیش هم افتاده بود ولی الان از هر زمان دیگری ملموس تر است. شاید این شرایط را تا حدی بتوان با وضعیت رئال مادرید سالهای گذشته بتوان مقایسه کرد. اما رئال مادرید با مدیریت توانست از آن شرایط خارج شود و حالا شرایط برابر و یا شاید هم بهتری نسبت به بارسلونا داشته باشد.

وقتی رئال مادرید با «خوانده راموس» به نتیجه نرسید و یازیکنان مسن آن زمان رئال در مقابل جوانان بارسلونا شکستهای متوالی را متحمل شدند، سران رئال ابتدا دست به خرید های بزرگ زدند و کریستانو رونالدو و کاکا را به خدمت گرفتند. سرمربیشان را هم عوض کردند و مربی موفق آن زمان یعنی مانوئل پیگرینی را روی نیمکت نشاندند. رئال این بار خیلی بهتر شده بود و پا به پای بارسا حرکت می کرد. اگر چه در دیدارهای ال-کلاسیکو ناکام بود و در آخر با چند امتیاز رقابت را به بارسا باخت. این بار سران رئال یک مربی درجه 1 را به نام مورینیو استخدام کردند و با به خدمت گرفتن جوانان زیادی عرصه را به بارسا تنگ کردند و اگر چه در لالیگا و جام قهرمانان اروپا ناکام بودند اما نهایتا در جام حذفی توانستند خودشان را نشان دهند و قهرمان شوند. اینک بعد از 3 سال رئال توانسته است از سایه بارسا خارج شود و با 6 امتیاز برتری بر صدر لالیگا تکیه بزند. آنها فردا در ال-کلاسیکو عیار واقعی شان را نشان خواهند داد اما آنچه بارز است این است که رئال شخصیت خودش را به خوبی باز یافته است و بارسلونای پرقدرت به هیچ وجه از پیش برنده نیست.

گرچه این قیاس مع الفارغ است اما به مقایسه پرسپولیس و رئال مادرید می پردازیم.

1-      آنها مربی خوبی مثل پیگرینی را با مربی بهتری مثل مورینیو عوض می کنند و نتیجه می گیرند اما پرسپولیس مربی مثل کرانچار را اخراج می کند و علی دایی را می آورد. بعد علی دایی را بر می دارند و استیلی را می آورند. هیچ توضیح اضافی دیگری در این باره لازم نیست.

2-      آنها بازیکنان اسمی ولی پا به سن گذاشته چون رائل و گوتی را از ترکیب رئال خارج می کنند و جوانان موثر مثل اوزیل، خدایرا، هیگوائین، بنزما و ... را جایگزین می کنند اما پرسپولیس به تیمش علی کریمی 34 ساله، جواد کاظمیان 31 ساله، وحید هاشمیان 34 ساله، میثاق معمارزاده را اضافه می کند و موفق نمی شود هیچ نیروی جوان و موثری را به تیمش اضافه کند.

3-      مورینیو بعد از شکست 5-0 مقابل بارسا، در مصاحبه مطبوعاتی باخت را پذیرفت و گفت ترجیح می دهم یک بازی را 5-0 ببیازم تا 5 بازی را 1-0 ببازم و خیلی زود خودش را بازیافت و تا آخر فصل به سختی بارسا را تعقیب کرد اما استیلی بعد از هر باخت وعده هفته بعد را داد و تماشاچیان و مسئولان را مسول باختهای پرسپولیس دانست و هیچ وقت نفهمید که این پرسپولیس بار فنی قابل دفاعی ندارد.

4-      مورینیو از دستیاری بابی رابسون و ون گال در بارسا آغاز کرد و در پورتو با قهرمانی اروپا شایستگی هایش را نشان داد و در چلسی با 2 بار قهرمانی لیگ برتر انگلیس  و در اینتر با قهرمانی اروپا و غلبه بر بارسا خودش را اثبات کرد. سپس به رئال آمد و حالا باعث این پیشرفت رئال شده است. اما در پرسپولیس استیلی با دستیاری آری هان و دنیزلی شروع کرد ولی با هر دوی آنها دعوایش شد. با قطبی هم کژدار و مریز طی کرد و سپس سر مربی شد. ابتدا با استیل آذین ناکام بود و بعد هم با شاهین. کسی نفهمید روی چه توانایی و کارنامه درخشانی به پرسپسولیس آمد و این شاهکارها را به بار آورد.  

با این اوضاع و احوال پرسپولیس و فرمانروایی سیاسیون و سرداران فکر می کنید تا 10 سال دیگر هم پرسپولیس از این وضعیت در بیاید؟