مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

چند ساعت مانده به سال تحویل

سه چهار ساعتی بیشتر به تحویل سال نو نمانده است. سال سختی را همه ایرانیان پشت سر گذاشتند. اینک در آغاز فصل بهار و سال جدید دستهایم را به آسمان می برم و از خدا می خواهم
مردم و هموطنان ما را سرفراز و سربلند بگرداند
  • همه مردم را در سلامت و آرامش و شادی قرار بدهد
  • همه پدران و مادران را سلامت و شاد کند
  • مریضان را شفا دهد و زندانیان را آزاد کند

 در آغاز سال نو هم دوست دارم که آدم بهتری باشم و عادتهای بد و زشتم را ترک کنم. وقتم را بیشتر به خانواده ام اختصاص بدهم و از وقت و انرژی ام مفید تر استفاده کنم. واقعا یکی از تصمیم های اساسی این سالم این است که کمتر پای جعبه (کامپیوتر و لپتاپ) بنشینم و بیشتر با طبیعت باشم. امیدوارم که همه ما در این سال در راه اهدافمان سربلند و پیروز باشیم. در خاتمه عکسی از سر کچل من به همراه ماهی شب عیدی که دیشب پختم آمده است.



روز π

امروز چهاردهم ماه مارس بود. یعنی 3/14. خیلی جالبه که این روز به نام «روز پی (π نام گرفته. ضمن اینکه امروز روز تولد انیشتین هم هست. نعبیری راجع به نسبیت از انیشتین روایت میشه که میگه : «وقتی شما به مدت دو ساعت با دختر زیبایی می نشینید به نظر می رسد که دو دقیقه بر شما گذشته، ولی وقتی روی یک اجاق داغ برای دو دقیقه می نشینید گویی به نظر می رسد که دو ساعت بر روی آن نشسته اید " این نسبیت است ".».

صدای پای بهار

انگاری امثال زمستون هم امسال رو به ما تخفیف داده و این سر دنیا چند روزیه هوا بدجوری بهاری شده. این بار واقعا داریم صدای پای بهار رو می شنویم. سال سختی گذشت. سالی پر از تلخی. انشالله که سال جدید به میمنت بهار سبز سبز باشه.

درباره مایلی کهن

بعد از مدتهای زیاد فوتبالی می نویسم. امروز مصاحبه ای از محمد مایلی کهن را خواندم که دلم خواست از او چند کلامی بنویسم. محمد مایلی کهن یکی از فوتبالیستهای دهه 60 ما بود که به جرگه مربیان پیوست و خاطرات زیادی از او در عرصه ملی و باشگاهی به جا ماند. شاید اولین چیزهایی که من از مایلی کهن یادم می آید صحنه ای است که از فنس ورزشگاه بالا می رود و با یکی از تماشاچیان یا خبرنگاران دعوا و کتک کاری کند. این حرکت او باعث شد که در کودکی احساس کنم که مایلی کهن خیلی آدم بی جنبه ای است. خاطره بعدی من از او مربیگری ایران در اولین دوره مسابقات فوتسال جام جهانی است. او بازیکنان چمنی نظیر ابطحی را به مسابقات برد و با درخشش خاصی به مقام چهارم رساند. از آن مسابقات صحنه های زیادی را ندیدیم اما یادم است در آن مسابقات علاوه بر کسب مقام چهارم، سعید رجبی هم از ایران آقای گل بازیها شد. آن موفقیت برگ ایران هرگز تکرار نشد و شاید علت آن حرکت هم نا آشنا بودن اکثر تیمها با فوتسال بود و ایرانی ها به لطف تکنیک فردی برتر بازیکنانی چون رجبی و ابطحی توانستد پیروز باشند. بعد از آن مسابقات، مایلی کهن سرمربی تیم ملی می شود. ابتدا مسابقات جام ملتهای آسیا در سال 1996. در مرحله اول ادعا می کند که دایی را به خاطر مصاحبه ای که علیه او کرده به تیم دعوت نمی کند. بعدها با وساطت آدمهای مختلف او را به تیم دعوت می کند. در آن زمان تیم ملی ما از جام جهانی 1994 باز مانده بود و بازیکنان زیادی از آن تیم به سنین آخر فوتبال خودشان رسیده بودند. مایلی کهن با دعوت از جوانانی نظیر مهدوی کیا، منصوریان، میناوند، باقری، عزیزی و ... تیم ملی جدیدی را به همه معرفی کرد که اتفاقا در آن مسابقات بسیار قوی عمل کرد و به مقام سوم رسید. بعد از آن همه خیلی به آن تیم امیدوار شدند. نوبت به مسابقات انتخابی جام جهانی 1998 شد. در چند بازی ابتدایی ایران خیلی خوب و کوبنده ظاهر شد و چین را در دالیان و تهران شکست داد. قطر را هم در تهران شکست دادیم و با عربستان و کویت هم مساوی کردیم. بعد از آن تیم ایران دچار افت شد و مایلی کهن نتوانست جلوی این افت را بگیرد. ایران در بازیهای دور برگشت با قبول شکست مقابل عربستان و قطر تیم دوم شد. بعد از آن بازی و شکست مقابل قطر مایلی اخراج شد و تا مدتی یکی از چهره های منفور فوتبال بود. بعد از صعود توام با شگفتی ایران به جام جهانی کم کم خاطرات روزهای بد با مایلی کهن از ذهن دوستداران فوتبال پاک شد و مایلی کهن به عرصه فوتبال باشگاهی با سایپا بازگشت. در سایپا نسبتا بازگشت خوبی داشت و سپس به سرمربیگری تیم ملی امید منصوب شد. تیم ملی امید ما که برای بازیهای المپیک سیدنی 2000 آماده می شد و امید زیادی برای صعود داشت با مربیگری ضعیف مایلی کهن کاری به جایی نبرد و در دور مقدماتی حذف شد. بعد از آن مایلی کهن به تناوب در باشگاههای مختلف حضور پیدا کرد اما هر بار نا موفق بود. ابتدا در پیکان سپس در سایپا و بعد هم فولاد. بعد از ناکامی ایران مقابل عربستان در راه جام جهانی 2010 و اخراج علی دایی، مایلی کهن بعد از 12 سال مربیگری تیم ملی را به عهده گرفت اما در این مدت با ایجاد حاشیه های مختلف و نامه نگاری برای امیر قلعه نویی و «گروهبان قندعلی» خطاب کردن او حواشی زیادی را برای تیم ملی ایجاد کرد که باعث شد بعد از یکماه بار دیگر از تیم ملی عزل شود. مایلی کهن سپس بار دیگر به دلایلی که بعضی ها آنرا سیاسی می دانستند، به سایپا بازگشت و اکنون تیم تحت رهبری اش با ارائه بازیهای ضعیف در رده نازل سیزدهم قرار دارد و در صورت تکرار ناکامی هایش از گزینه های سقوط به دسته پایین تر هم می تواند باشد. بعد از این مقدمه تاریخی که شهاب و یا تورج و یا محمد تاکامی عزیز می توانند مرا از اشتباهاتم و جاهایی که حافظه یاری نمی کرده آگاه سازند، به شخصیت مایلی کهن می پردازم که در تمام این سالها شخصیتی ناآرام و پرخاشگر داشت و با هیچ مربی و مدیری سر سازش نداشت. از مصاحبه علیه علی پروین گرفته تا فیروز کریمی و قلعه نویی و علی دایی و اخیرا عادل فردوسی پور. او در مصاحبه اخیرش عادل فردوسی پور را به بیسوادی ورزش متهم می کند و برنامه او را در جهت اهداف ساسی و اقتصادی عادل فردوسی پور می بیند. بی شک این اولین بار نیست که مایلی کهن به افراد حمله می کند و مطمئنا آخرین بار هم نخواهد بود. جالب اینجاست که یک بار در دادگاه به خاطر شکایت دایی علیه او یکسال ممنوع المصاحبه بود ولی باز هم در این یک سال از ایراد مصاحبه های جنجالی دست نکشید. مایلی کهن که ادعای اخلاق گرایی دارد و ظاهری بسیار اسلامی دارد فراموش می کند که خداوند در قرآن و در «سوره مومنون» مسلمانان را از اینکه بر یکدیگر القاب و اسم بنهند منع می کند و فردوسی پور را «شومن بزرگ»، قلعه نویی را «گروهبان قندعلی» و علی دایی را «آقا گندهه» می نامد. بدون شک مایلی کهن از آن دسته آدمهایی است که ادعاهای بزرگ دارد ولی در ابتدایی ترین مسائل وا مانده است. امروز کمتر کسی است که موفقیتهای مایلی کهن را بین سالهای 1994 تا 1997 به یاد بیاورد. امروز از مایلی کهن یک چهره جنجالی شکست خورده فوتبالی و پرخاشگر مانده که حتی از بُعد اخلاق هم همه چیز را باخته. افسوس و صد افسوس.

تلاش

امروز یاد جمله ای که معلم نگارش اول راهنمایی ما یعنی آقای ابوترابی همدانی به ما یاد داده بود افتادم. ایشان از بزرگانی نقل قول می کرد که «لولا المشقه سادالناس کلهم الجود یفقر والاقدام قتال». معنی تحت اللفظی این بود که اگر تلاش و زحمتی وجود نداشت همه مردم برای خودشان کسی می شدند. این بخشش و جود است که فقر و تنگدستی را به همراه می آورد و عزم به جبهه و جنگ است که کشته شدن را به دنبال دارد. این جمله از همان موقع با وجود عربی بودنش گوشه ذهنم جا گرفته و هر زمان که تلاشم کند یا کم می شود در کنج ذهنم پیدایش می کنم و زیر لب می گویم «لو لا المشقه ...»

وقتی چشمات گفتن آره

آره به همین زودی شد سه سال. خودتم می دونم که

«وقتی چشمات گفتن آره دیگه هیچی واقعا کاری نداره. »


موسیقی فاخر

متن نامه همایون شجریان به نقل از وبلاگ «دوستداران همایون شجریان» بعد از لغو مجوز برگزاری کنسرتش به علت حضور دو نوازنده زن.


هنردوستان گرامی و فرهیخته‌ی آذربایجان شرقی

با سلام و احترام و با نهایت تأثر از لغو کنسرت ششم و هفتم اسفندماه در شهر هنردوست تبریز،
متأسفانه با وجود در دست داشتن مجوز رسمی اجرای کنسرت از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران و پس از گذراندن تمامی مراحل اداری و امنیتی از جمله بازخوانی اشعار کنسرت و بازشنوایی تمام کارهایی که قرار بود در این کنسرت اجرا گردد، در آخرین روزهای تمرین با مخالفت اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی مبنی بر حضور دو نوازنده‌ی زن در گروه «همنوازان حصار» مواجه شدیم؛ به‌طوری که عنوان گردید چنانچه خانم‌ها حذف و یا جایگزین گردند، مجوز این کنسرت بلافاصله صادر خواهد شد و دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت که طبیعتاً قبول چنین شرایطی برای ما غیرممکن بود.

بسیار متأسفیم که نتوانستیم به دیدار شما مردم فرهیخته نائل آییم. بدون شک پیوند احساسی این هنرمندان جوان که نبوغ و اخلاق شایسته‌شان زبانزد همه است، به‌واسطه‌ی هنر اصیل ایرانی با شما هنردوستان گرامی ناگسستنی است. در پایان سؤال من از مسئولین محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان این است که به نظر ایشان موسیقی فاخر چه نوع موسیقی است؟ و موسیقی که سال‌هاست من و پدرم اجرا می‌کنیم از چه نوع است؟

سپاسگزار
همایون شجریان - سوم اسفند ماه ۱۳۸۸

هاکی روی یخ

فکر کنم مهمترین ورزش برای کانادایی ها، هاکی روی یخ است چرا که معتقدند این ورزش ابداع آنها و متعلق به آنهاست. مهمترین مسابقه هاکی روی یخ برای کانادایی ها هم بازی مقابل آمریکاست. بازی های هاکی روی یخ بین آمریکا و کانادا را که در یوتیوب جستجو کنید تعداد زیادی ویدیوی زیبا و جذاب ژیدا می کنید که گاهی کانادا برده است و گاهای هم آمریکا. شاید اگر بخواهیم مثال مشابهی بزنیم که ملموس باشد مسابقه فوتبال بین ایران و عربستان همچین حالت حیثیتی برای هر دو تیم دارد. امشب در سری مسابقات بازی های المژیک زمستانی در ونکوور بازی بین آمریکا و کانادا بود. برای اولین بار در عمرم یک بازی هاکی را از ابتدا تا انتها نگاه کردم و چقدر برای کانادا و مردم کانادا درد آور بود که در ونکوور و در مقابل چشمان هزاران نفر از طرفدارانش ۵-۳ بازی را به آمریکایی ها واگذار کردند. البته هنوز این پایان تلخ کانادا نیست و این شانس را دارند که در صورت پیروزی در بازی بعد در مرحله یک چهارم نهایی و حذفی حضور یابند و شاید در مراحل پایانی انتقام این شکست تلخ را بگیرند.


عکس از سایت سی بی سی