مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

تورنتو

از اول هفته ای که گذشت در شرکتی در تورنتو مشغول به کار شدم. خیلی تند و سریع این کار جور شد و هنوز نتوانسته ام درسم را تمام کنم. اصولا در پایان هر سه مقطع تحصیلی ام چنین اتفاقی افتاد و عملا قبل از فارغ التحصیلی مشغول کار شدم و این معمولا کار را برای تمام کردن درس کمی مشکل می کند اما به امید خدا از پسش بر خواهم آمد. هنوز خانه مان واترلو است اما قصد داریم از چند هفته دیگر اسبب کشی کنیم . بریم در خانه ای در تورنتو. صبحهای زود سوار اتوبوس می شوم و مسیر 90 کلیومتری واترلو تا تورنتو را که توام با ترافیک بسیار زیاد است طی میکنم و بالعکس. زندگی جدید نسبتا جالب است هر چند سفرهای هر روزه به تورنتو کمی خسته ام می کند اما حضور در قلب شهر تورنتو به من انرژی زیاد می دهد. شهر شلوغ است و آسمانخراش بسیار بلند دیدن آسمان را سخت می کند. مردم در تکاپو هستند و بر خلاف شهر کوچکی که تا کنون زندگی می کردیم شهر زنده و پر خروش است. از تورنتو و کارم و سایر چیزهایی که اتفاق می افتد بیشتر خوام نوشت.

عروسی مصطفی و نینا

چند روزی رفته بودیم میامی تا در جشن عروسی مصطفی و نینا شرکت کنیم. جای همه دوستان خالی. این دو عزیز هم در روز 16 اردیبهشت 1390 رسما زندگی مشترکشان را آغاز کردند. با بهترین آرزوها برایشان.

شاهزاده

کمابیش از اخبار و خبرگزاریها وبسایت خبر ازدواج شاهزاده ویلیام و کیت را شنیدیم. بنابر اخبار اعلام شده نزدیک 2 میلیارد نفر به طور زنده این رخداد را تماشا کردند و شاهد ازدواج و وصال شاهزاده انگلیسی و همسرش بودند. گر چه به برگزاری این مراسم با این همه تبلیغ و زرق و برق انتقادات فراوانی دارم، اما نکته مثبت چنین رخدادی است باعث می شود تا تلنگر و یاد آوری باشد که اکثر ما «شاهزاده» ای در کنارمان داریم که اگر چه میلیاردها چشم مشغول تماشایمان نیست اما خود ما می توانیم جمله چشم شویم و غرق تماشایش شویم. غرق آن همه زیبایی و احساس. غرق این همه عشق و احساسات.

به یاد ترانه هزار و یک شب ابی می افتم.

...

تویی عاشقتر از عشق

تویی شعر مجسم

تو باغ قصه از تو

سحر گل کرده شبنم

...

می خوام تورو ببینم

نه یک بار

نه صد بار

به تعداد نفسهام

برای دیدن تو

نه یک چشم

نه صد چشم

همه چشما رو می خوام...

به بانوی نازنینم می نگرم. به کسی که زندگیم را با وجودش رنگ و بویی تازه داد و می دهد. هر روز و هر شب با نگاهش، با لطافتش، با رفتارش چنان می کند که آن روز احساس می کنم خوشبخت ترینم. باز هم غرق شعرها و آهنگهای قدیمی می شوم و این بار مرحوم هایده و ترانه بهانه...

تویی تویی بهانه ام

شاعر هر ترانه ام

شعله شوریدگی ام

تویی تویی زبانه ام ...

 

پرواز در دنیای ترانه ها و عاشق تو بودن مرا به کل از این دنیا غافل می گرداند. دیرزمانی بود که آهنگهای عاشقانه ام را مرور و زمزمه نکرده بودم. بانوی شرقی با صدای ماندگار ابی ...

ببین ای بانوی شرقی ، ای مثل گریه صمیمی

همه هر چی دارم اینجاست، توی این خورجین قدیمی

خورجینی که حتی تو خواب، از تنم جدا نمیشه

مثل اسم و سرنوشتم، دنبالم بوده همیشه

بانوی شرقی من، ای غنی تر از شقایق

مال تو ارزونی تو، خورجین قلب این عاشق

خورجین قلب این عاشق

خـورجینم اگه قدیمی ، اگه بی رنگه و پاره

برای تو اگه حتی ، ارزش بردن نداره

واسه من بود و نبوده ، هر چی که دارم همینه

خورجینی که قلب این عاشقترین مرد زمینه...

 

بانوی خوبم، دوستت دارم.

بارسا، فوتبال و دیگر هیچ

 

دیروز باز هم روز خوب فوتبالی برای بارسا بود و موفق شد در دیداری نفس گیر در سانتیاگوبرنابئو رئال را شکست دهد و با خیالی آسوده به بازی برگشت در نوکمپ فکر کند. از دیروز هجمه تبلیغاتی عظیمی بر علیه بارسلونا راه افتاده است که نتیجه گیری این تیم را به عوامل خارج از زمین ربط می دهند. جرقه آتش را مورینیو در کنفرانس خبری راه انداخت که بازیهای سه سال اخیر بارسلونا در جام باشگاههای اروپا را زیر علامت سوال برد (شرح در اینجا). او قضاوت داور نروژی در بازی این تیم مقابل چلسی در سال 2009(اینجا)، سپس اخراج موتا در بازی سال قبل این تیم با اینتر (اینجا) و همینطور اخراج فن پرسی و په په در بازیهای بارسا مقابل آرسنال (اینجا) و رئال را جانبداری داوران از این تیم دانست. این روزها در میان بعضی وبسایتها و تحلیل های مختلف کمابیش به بارسا خرده می گیرند و موفقیتهای این تیم را غیر پاک می دانند. مورینیو که تجربه نشان داده است هر گاه در جام باشگاههای اروپا باخته است، به بهانه گیری پرداخته است (اینجا)، با موضع گیری هایش برای ما چند سوال پیش می آورد.


1-      چرا در لیگ اسپانیا که 32 هفته از آن می گذرد و عیار تیمها در یک رقابت طولانی معلوم می شود تیمش 8 امتیاز عقب است و عملا در کورس قهرمانی نیست؟

2-      چرا در بازی رفت دو تیم در لالیگا 5 گل می خورد و آنجا نمی گوید داوری در این باخت سهیم بود؟

3-      چرا خاطره گل آفساید اینترمیلان مقابل بارسلونا را از یاد برده است؟ (لینک اینجا و اینجا)

4-      چرا به گل سالم بارسا در بازی برگشت این تیم مقابل اینتر در سال گذشته را که داور با اشتباه هند گرفت و سرنوشت تیم را عوض کرد اشاره ای نمی کند؟ (لینک اینجا)

5-      چرا نمی بیند که در بازی فینال جام حذفی اگر دقیقه 25 په په با بازی خشنش دومین کارت زرد را می گرفت و اخراج میشد رئال بعد از سه سال همین یک جام را هم نمی گرفت.

جالب اینجاست که بعضی از هواداران آرسنال هم مدعی شده اند که اگر فن پرسی اخراج نمیشد آن بازی را آرسنال حتما می برد و بارسلونا در نیمه نهایی جایی نداشت. جای پرسش باقی است که بارسلونا پیشکش ، آرسنال بازی 4-0 برده در نیوکاسل را در طی 20 دقیقه 4-4 مساوی کرد (اینجا) بعد ما چطور باور کنیم که در مقابل بارسای سراسر هجومی گل دیگری دریافت نمی کرد؟

بارسا در چند سال اخیر نشان داده است که به فوتبال زیبا، تهاجمی و توام با خلاقیت می اندیشد. مورینیو سعی دارد هر طوری هست جلوی این سبک بایستد. لازم باشد با 10 نفر دفاع می کند و بیشترین خشونت را به کار می گیرد. شخصا بین این دو سبک فوتبال ظریف و تهاجمی و تکنیکی را می پسندم. بی شک در طی این مدت اشتباهات داوری زیادی رخ داده که با بزرگ نمایی خیلی از آنها به نفع بارسا نشان داده است اما آنچه مهم است، این سبک زیبا چون خونی تازه می آید و به عاشقان فوتبال جانی می دهد. یونان در سال 2000 قهرمان اروپا شد. شاید هم خیلی شایسته بود اما کسی آن تیم را دوست نداشت چرا که زیبا بازی نمی کرد. مورینیو هم اگر چه در بین عده ای خیلی محبوب است ولی رمز منفور بودنش را در بین بسیاری از فوتبال دوستان باید در همین نکته بجوید.