مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

فقر چیست؟

می خواهم  بگویم 
فقر  همه جا سر می کشد 
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست 
فقر ،چیزی را « نداشتن » است ، ولی  آن چیز پول نیست ... طلا و غذا نیست  
فقر  ،  همان گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند  
فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد می کند 
فقر ، کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود 
فقر ،  همه جا سر می کشد
فقر ، شب را« بی غذا » سر کردن نیست
فقر ، روز را « بی اندیشه»  سر کردن است


دکتر علی شریعتی

جان در برابر اندیشه

ای برادر تو همه اندیشه ای 

ما بقی خود استخوان و ریشه ای 

گر گل است اندیشه تو گلشنی

ور بود خاری تو هیمه گلخنی


مثنوی، دفتر دوم ابیات 277 و 278

واگن سیاه

«اما شراب خوراش دو دسته ن. یه دسته شرابو با کباب می خورن. و یه دسته که کباب ندارن، شرابو با شراب می خورن. یعنی پولداراش اول شراب می خورن و بعد کباب و پول نداراش اول شراب می خوردن و بعدم شراب. نتیجه این که پول ندارا دو برابر پول دارا خوشن


اولین باری که داستان واگن سیاه را شنیدم کلاس دوم دبیرستان بودم که معلم ادبیاتمان متنش را برایمان خواند. از آن داستانی که آنروز شنیدم چیز زیادی یادم نمانده بود. امروز بعد از سالها دوباره آن داستان کوتاه را خواندم و بسیار لذت بردم. اگر مایلید شما هم فرصت خواندنش را از دست ندهید.


http://nosratdarvishi.com/article.aspx?id=811