مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

بارسلونا


راستش آخرین باری که یک بازی فوتبال را توانستم کامل ببینم بازی اسپانیا و ایتالیا در فینال جام ملتهای اروپا بود. آن روز علی سه روزش بود و بعد از آن هیچ وقت نشد که فوتبالی را ببینم. دیروز بازی بارسلونا و بایرن بود که بارسا با 4 گل به زانو در آمد. من چون سر کار بودم نشد بازی را ببینم. توی آزمایشگاه بودم وقتی برگشتم مدم دیدم که ای بابا چه بلایی بر سر این تیم آمده است! به هر حال به احتمال 99 درصد بایرن بارسا را پشت سر می گذارد و به فینال می رسد که صد در صد لیاقتش را هم دارد اما آمدم اینجا بنویسم که با وجود این باخت (که باخت بسیار سنگینی است) به هوادار بارسا بودنم افتخار می کنم. بارسلونا در دهه اخیر چیزهای خیلی زیادی به فوتبال و علاقه مندان داده است. اگر حتی بازی دیروز پایان دوره تاریخی بارسا باشد بازهم یادآوری آن همه لحظات زیبا و تیکی تاکای روان و خلاقیت سلطان فوتبال جهان یعنی مسی چیزهایی است که همواره شیرین و زیباست. ایراد بزرگ بارسای امسال دو چیز بود. یکی بدون داشتن سرمربی کار کردن و دیگری ضعف در یارگیری. باید پذیرفت که از فصل قبل و با افزایش سن پویول و افت دنی آلوز و پیکه و سرطان آبیدال دفاع این تیم روز خوش ندید و سران تیم هم مدام هافبک یا مهاجم به تیم اضافه کردند. امیدوارم در تابستان با خرید یکی دو بازیکن تاثیرگزار در خط دفاع و بهره گیری از یک مربی باکلاس و صاحب سبک شاهد هنرنمایی مردان کاتالانی باشیم. 


سامسونگ

تصمیم بر آن شد که برویم و در سامسونگ ادامه کار بدهیم. تصمیم سختی بود. خداوند ما را یاری کند بتوانیم زندگی خوبی در شهر جدید داشته باشیم. 

در حاشیه المپیک لندن

این روزها حسابی بازار المپیک داغ است. از ناکامی ورزشکارانمان و باخت ناجوانمردانه علی مظاهری بوکسور کشورمان تا رکورد شکنی مایکل فلپس شناگر آمریکایی و حضور شناگر پدیده 16 ساله چینی که مدالهای شنای زنان را درو کرد. در این پست کمی راجع به المپیک خواهم نوشت. اگر مایلید در ادامه مطلب، بقیه پست را پیگیری نمایید. 

ادامه مطلب ...

زنده باد فوتبال

دیشب یکی از تلخ ترین شبهای فوتبالی با بارسا را تجربه کردم. برای دیدن بازی به همراه دوستم به بزرگترین بار ورزشی آمریکای شمالی در مرکز شهر تورنتو رفتیم. بازی را روی پرده بزرگی انداخته بودند و بیش از 200 نفر آدم برای دیدن بازی آمده بودند. بیشتر طرفدار بارسا بودند ولی طرفداران چلسی هم کم نبودند. بازی شروع خوب و پایان غم انگیزی برای طرفداران بارسا داشت. حالا که چلسی با بازی فوق دفاعی اش (شبیه آن کاری که اینتر با مورینیو علیه بارسا کرد) همه از اتمام فوتبال تیکی تاکای بارسلونایی می کنند. می گویند دوران غروب بارسا و گواردیولا فر رسیده است و از این دست حرفها. هر چند برای قضاوت باید به انتظار نشست در سالهای آتی این تیم و عملکردش را سنجید اما پاسخ به این ادعاها روشن است. فوتبال زنده است و این سبک دفاعی بازی کردن اگر چه در تاریخ جواب داده است اما هرگز پایدار نبوده است. ایتالیا اگر چه در سال 1982 با آن روش قهرمان شد، اما آرژانتین در 1986 با فوتبال پویا آن را در هم شکست. یونان در سال 2004 قهرمان اروپا شد و قهرمانی اش دیری نپایید. ایتالیا هم در سال 2006 قهرمان جهان شد ولی سلطه اش ادامه دار نبود. بارسا از سال 2005 تا کنون با ارائه فوتبالی چشم نواز و زیبا و شناور و همیشه هجومی قلبها را تسخیر کرده است. اگر چه این تیم در این مسیر هم با سختیهای و چالشهایی مواجه شده است اما در نهایت این سبک بازی کردن بوده که به قهرمانی ها متعدد و پایدار دست یافته است. امسال بارسا لالیگا و جام قهرمانی باشگاههای اروپا را از دست داد اما به دستاوردهای این تیم در 4  سال اخیر و حتی امسال که مقام دوم لالیگا حضور در فینال جام حذفی (با غلبه بر رئال در مراحل قبلی) و پنجمین حضور پیاپی در نیمه نهایی جام قهرمانی باشگاه های اروپا است. نگاهی به این تیم جوان ( به جز پویول و ژاوی) می کنیم و آینده را در دستان جادوگرانی مثل مسی و اینیستا و سسک فابرگاس و جوانانی چون پدرو، تیاگو و بوسکتس می بینیم. آری فوتبال جاری است و آنچه علاقه مندان به فوتبال را سیراب می کند این فوتبال زیبای تیکی تاکاست که بارسا پرچمدار آن است و تا سالهای آتی همچنان خواهد بود. 


زنده باد فوتبال زیبا - زنده باد بارسا

به بهانه باخت پرسپولیس و در آستانه ال-کلاسیکو

 

امروز من نتوانستم بازی دربی را ببینم. اما از احوالات پرسپولیس میشد فهمید که حریف استقلال نمی شود. پرسپولیس چند سالی است که نایی ندارد. اگر چه مدیران و مربیان قبلی به خاطر قهرمانی های دوگانه حذفی اصرار داشتند بگویند تیمشان و نتایجشان مثبت و رو به رشد بوده است، اما حال و روز این پرسپولیس دستپخت همه کسانی است که در طی این سالها به این پیکر نیمه جان ضربه ای زدند و قامتش را هر روز خمیده تر کردند.

پرسپولیس به طور کامل در سایه استقلال قرار گرفته است. زور مبارزه فنی در زمین و روی نیمکت را با این تیم ندارد. این اتفاق در سالهای پیش هم افتاده بود ولی الان از هر زمان دیگری ملموس تر است. شاید این شرایط را تا حدی بتوان با وضعیت رئال مادرید سالهای گذشته بتوان مقایسه کرد. اما رئال مادرید با مدیریت توانست از آن شرایط خارج شود و حالا شرایط برابر و یا شاید هم بهتری نسبت به بارسلونا داشته باشد.

وقتی رئال مادرید با «خوانده راموس» به نتیجه نرسید و یازیکنان مسن آن زمان رئال در مقابل جوانان بارسلونا شکستهای متوالی را متحمل شدند، سران رئال ابتدا دست به خرید های بزرگ زدند و کریستانو رونالدو و کاکا را به خدمت گرفتند. سرمربیشان را هم عوض کردند و مربی موفق آن زمان یعنی مانوئل پیگرینی را روی نیمکت نشاندند. رئال این بار خیلی بهتر شده بود و پا به پای بارسا حرکت می کرد. اگر چه در دیدارهای ال-کلاسیکو ناکام بود و در آخر با چند امتیاز رقابت را به بارسا باخت. این بار سران رئال یک مربی درجه 1 را به نام مورینیو استخدام کردند و با به خدمت گرفتن جوانان زیادی عرصه را به بارسا تنگ کردند و اگر چه در لالیگا و جام قهرمانان اروپا ناکام بودند اما نهایتا در جام حذفی توانستند خودشان را نشان دهند و قهرمان شوند. اینک بعد از 3 سال رئال توانسته است از سایه بارسا خارج شود و با 6 امتیاز برتری بر صدر لالیگا تکیه بزند. آنها فردا در ال-کلاسیکو عیار واقعی شان را نشان خواهند داد اما آنچه بارز است این است که رئال شخصیت خودش را به خوبی باز یافته است و بارسلونای پرقدرت به هیچ وجه از پیش برنده نیست.

گرچه این قیاس مع الفارغ است اما به مقایسه پرسپولیس و رئال مادرید می پردازیم.

1-      آنها مربی خوبی مثل پیگرینی را با مربی بهتری مثل مورینیو عوض می کنند و نتیجه می گیرند اما پرسپولیس مربی مثل کرانچار را اخراج می کند و علی دایی را می آورد. بعد علی دایی را بر می دارند و استیلی را می آورند. هیچ توضیح اضافی دیگری در این باره لازم نیست.

2-      آنها بازیکنان اسمی ولی پا به سن گذاشته چون رائل و گوتی را از ترکیب رئال خارج می کنند و جوانان موثر مثل اوزیل، خدایرا، هیگوائین، بنزما و ... را جایگزین می کنند اما پرسپولیس به تیمش علی کریمی 34 ساله، جواد کاظمیان 31 ساله، وحید هاشمیان 34 ساله، میثاق معمارزاده را اضافه می کند و موفق نمی شود هیچ نیروی جوان و موثری را به تیمش اضافه کند.

3-      مورینیو بعد از شکست 5-0 مقابل بارسا، در مصاحبه مطبوعاتی باخت را پذیرفت و گفت ترجیح می دهم یک بازی را 5-0 ببیازم تا 5 بازی را 1-0 ببازم و خیلی زود خودش را بازیافت و تا آخر فصل به سختی بارسا را تعقیب کرد اما استیلی بعد از هر باخت وعده هفته بعد را داد و تماشاچیان و مسئولان را مسول باختهای پرسپولیس دانست و هیچ وقت نفهمید که این پرسپولیس بار فنی قابل دفاعی ندارد.

4-      مورینیو از دستیاری بابی رابسون و ون گال در بارسا آغاز کرد و در پورتو با قهرمانی اروپا شایستگی هایش را نشان داد و در چلسی با 2 بار قهرمانی لیگ برتر انگلیس  و در اینتر با قهرمانی اروپا و غلبه بر بارسا خودش را اثبات کرد. سپس به رئال آمد و حالا باعث این پیشرفت رئال شده است. اما در پرسپولیس استیلی با دستیاری آری هان و دنیزلی شروع کرد ولی با هر دوی آنها دعوایش شد. با قطبی هم کژدار و مریز طی کرد و سپس سر مربی شد. ابتدا با استیل آذین ناکام بود و بعد هم با شاهین. کسی نفهمید روی چه توانایی و کارنامه درخشانی به پرسپسولیس آمد و این شاهکارها را به بار آورد.  

با این اوضاع و احوال پرسپولیس و فرمانروایی سیاسیون و سرداران فکر می کنید تا 10 سال دیگر هم پرسپولیس از این وضعیت در بیاید؟