مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

سینما


خب بالاخره تنبلی رو کنار گذاشتم و رفتم سینمای اینجا رو دیدم. پویان باید جمعه یک سمینار بده و حسابی مشغوله. این بود که امشب نیومد و من به همراه گراهام رفتم سینمای سنت ویتال. خب اولین تجربه سینما رفتن در کانادا بود. اولا که امروز به طرز عجیبی سرد بود و امروز وقتی دوچرخه سواری میکردم، وقتی یکی از اون بادهای سرد که دمای هوا رو 7-8 درجه سرد میکنه می اومد، احساس می کردم که لباسهای من هیچ مقاومتی رو جلوی این بادها نمی کنن و عملا سرما تا مغز استخوان نفوذ می کنه. در هر حال امشب ساعت 7 شب با «باس پس» (Bus pass) پویان با اتوبوس رفتم سنت ویتال و فیلم Patriots of the Caribbean. دقیقا وقتی وارد سینما شدم، حس سینما فرهنگ به من دست داد. اصلا خیلی شبیه اونجا بود، شکل و ظاهر سینما کاملا شبیه سینما فرهنگ  خودمون بود. فقط رنگ صندلی ها اونجا فکر کنم قرمز بود و اینجا آبی است. الان غولی میاد و کلی به ما فخر می فروشه انگار که سینما فرهنگ رو غولی ساخته! ولی خب غولی جان ما سینما فرهنگ رو می بینیم یاد شما می افتیم و وقتی که برای ما بلیط تهیه می کردی و با مهربونی برای ما توزیع می کردی. خدا حفطت کنه. 2 تا عکس گرفتم یکی جلوی در سینما، یکی هم از برفی که امشب توی وینیپگ می بارید.

 

 تا بعد 

ی.ه.م

 

 

اولین برف وینیپگ

 

من الان سایت هواشناسی تهران رو نگاه کردم. دمای هوا حدودا 20 درجه سانتیگراد بود. این یعنی یک خنکی مطبوع! توی این خنکی مطبوع امروز ما اولین برف رو در وینیپگ تجربه کردیم. زمانی که حدود یکی دو ساعت مدام برف می اومد و روی سقفها، درختها و سبزی های کنار خیابون نشست، من توی دانشگاه بودم و دوربین نداشتم وگرنه دوست داشتم که از این صحنه ها عکس می گرفتم و ارسال می کردم. دمای هوا وقتی که باد میاد (Wind chill) یه چیزی حدود 6 درجه زیر صفره و الان تا دی و بهمن که اوج سرمای اینجاست فاصله زیادی داریم. جای غول مهربون خالی که با هم توی این هوا قدم بزنیم.

 

ی.ه.م

 

فرهنگ هوو

 

این عکس نشون میده که هنوز «فرهنگ هوو» زنده است! ببینید چقدر صمیمی دارند با هم عکس میگیرن.

 

پیتزا هات

 

 

این نوشته رو تقدیم میکنم به «آقا پدرام عزیز» که میدونم خیلی با پیتزا هات حال میکنه!

میگن بزرگترین پیتزای زنجیره ای دنیاست. خلاصه ما بعد از 2 ماه اقامت در وینیپگ تصمیم گرفتیم که با پویان پیتزا هات رو تجربه کنیم. خلاصه امروز که هوا هم نسبت به روزهای دیگه خیلی سردتر شده بود رفتیم پیتزا هات زدیم. برام تاریخچه پیتزا هات جالب بود. رفتم از ویکی یه کم راجع بهش خوندم. یه خلاصه ای از تاریخچه اش رو می نویسم. اگه کسی خواست بره، میتونه از اینجا بیشتر بخونه راجع بهش. هات(Hut) به معنای آشیانه است. (قابل توجه اسی کفترباز)  یه وقت با Hot به معنای داغ اشتباه نشه.

 

«پیتزا هات در سال 1958 توسط دن و فرامک کارنی در ویچیتای کانزاس تاسیس شد. اما این کمپانی عملا در سال 1965 در میان جامعه آمریکایی به رسمیت شناخته شد، جایی که در مسابقه تبلیغاتی که در تلویزیون آمریکا در آن سال برگزار شد، در تبلیغی با عنوان Putt Putt to Pizza Hut معروف شد. بعدا در سال 1977، پپسی کولا امتیاز پیتزا هات را خرید. (معنی Putt هم ضربه آروم کنار سوراخ گلف که به توپ زده میشه است. حالا این شعار چه معنی میده من نفهمیدم)

پیتزا هات در سال 1977 از پپسی کولا جدا شد. مشخصه اصلی سمبل پیتزا هات، سقف رستوران است که یک سقف شیروانی(mansard) قرمز رنگ می باشد که در لوگوی پیتزا هات هم گنجانده شده. این طرح در سال 1964 طراحی و در سال 1999 بازسازی شده است. شعار(slogan) پیتزا هات در کانادا هم  اینه Eat, Laugh, Share !...»

اینم عکس من و آقا پویان در پیتزا هات.

در پناه حق

ی.ه.م

 

سه عکس

 

از مهمونی امشب عکس نگرفتم. شب خوبی بود. به جاش یه عکس با بچه های آزمایشگاه مون و دو عکس از محوطه دانشگاه می ذارم اینجا. یه نگاه به این عکسا بندازین میفهمین چرا میگم پاییز دلگیره.

 

جشن کتلت در وینیپگ

 

خوردن کتلت برای من از خوردن هر چیزی لذتبخش تره. مخصوصا کتلتهای مامان جون توی همدان برای من رویاییه. خلاصه که امروز خیلی هوس کتلت کرده بودم. با پویان رفتیم Safeway و سیب زمینی و یه سری چیزای دیگه خریدیم. خلاصه امروز یک کتلت درست کردم و با آقا پویان زدیم تو رگ. همیشه که مامانم و مامان جون که کتلت درست می کردند، همیشه دوست داشتم ناخنک بزنم. اینبار دیگه انگار افتاده بودم توی ظرف عسل و اینقدر کتلت درست کردم که آخر سر زیاد اومد. یاد ۲۰۰۰ و مهسا ستوده به خیر که برامون کتلت درست میکرد! یه عکس هم از کتلت‌پزون در وینیپگ گرفتم. فعلا حداحافظ تا فردا شب و مهمونی روز شکرگزاری...

 

ی.ه.م

 

 

Thanksgiving day

 

دوشنبه آینده 9 اکتبر روز شکر گزاری در کانادا است. این روز رو بنا به یک رسم دیرینه به مناسبت شکر نعمتهای خدا در کانادا (و همینطور در آمریکه برگزار میشه منتها مال آمریکاییها توی نوامبره) برگزار میشه. خلاصه که یک آخر هفته طولانی (long weekend) در پیش داریم. برای این روز دوستهای مذهبی ما «مارک و نینا» ما رو به شام بوقلمون دعوت کردند و شنبه شب این مراسم توی یک کلیسا نزدیک دانشگاه برگزار میشه. خوبیش هم اینه که مراسم بعد از غروب آفتاب برگزار میشه و ما افطاری می تونیم بوقلمون بزنیم. انشالله اگر عمری بود عکسی می گیرم و اینجا رو آپدیت می کنم. اینم یه عکس از یک شام از مراسم روز شکرگزاری. 

 

 

در ضمن از این سایت یک تاریخچه کوتاهی از این مراسم رو اینجا میذارم برای علاقه مندان! جای همه خالی...

 

یا حق

ی.ه.م

 

«نگاهی به تاریخچه جشن شکر گزاری (ثنکس گیوینگ) در کانادا و آمریکا

آمریکا:

در تاریخ ایالات متحده آمریکا، اولین سر نخ های تاریخی جشن شکر گزاری را می توان به تصمیم جرج واشینگتون – رییس جمهوری وقت- در سال 1789 دانست برای اعلام روزی جهت سپاسگزاری از خداوند و برکت هایی که به مردم ارزانی کرده است و برای اینکار بیست و ششم نوامبر را در نظر گرفت.
پیش از آن در سالهای 1777 تا 1783 جشن شکرگزاری در ماه دسامبر برگزار می گردید و مدت پنج سال هم جشن برگزار نشد.

بعد از جرج واشینگتون، روسای جمهور دیگری نیز تغییراتی در زمان جشن دادند و حتی در زمان جیمز مدیسون دو نوبت در سال به این امر تخصیص یافت. ایده تبدیل روز شکر گزاری به یک تعطیلی ملی به زمان آبراهام لینکلن باز می گردد.

در 1863 در پی پیروزی های سرنوشت ساز ارتش شمال در جنگ های داخلی آمریکا، چهارمین پنجشنبه نوامبر رسما تعطیل ملی و روز شکرگزاری اعلام شد. هر چند که این تصمیم هنوز در سراسر ایالات متحده، خصوصا جنوب که شمال را غاصب و متجاوز می دانستند، به رسمیت شناخته نشده بود.

در اواخر قرن نوزدهم جشن برداشت خرمن نیوانگلند – که بعدها به جشن شکر گزاری بدل شد – رسما در سراسر ایالات متحده جشن گرفته میشد. باور تاریخی نجات یافتن پیلگریم ها – یا همان زوار- توسط سرخپوستان و مبداء قرارگرفتن این مناسبت به عنوان جشن شکرگزاری، اولین بار در سال 1820 توسط نویسندگان خیالپرداز آمریکایی مطرح گردید و نقاشی های مربوط به این مراسم به حدی معروف و متداول گردید که تصور جدیدی از بابت ریشه این جشن شکل گرفت که البته سندیت تاریخی ندارد. حتی لفظ پیلگریم – یا زایران- نتیجه نامگذاری تخیلی فرقه مذهبی جدایی طلبان کلیسای انگلستان است که در پی تشدید اختلاف عقیدتی با کلیسا به قاره جدید کوچ کردند.

 

کانادا:

اولین جشن شکرگزاری در سرزمینی که امروز کانادا نام دارد در سال 1578 و در نیوفاندلند اتفاق افتاد. در اوایل سالهای 1600 گروه مهاجران فرانسوی به رهبری سامویل د شامپلن – رهبر فرقه شادمانی و نیکی- در این منطقه ساکن شدند و در هر برداشت خرمن جشن های مفصل برگزار می کردند و خوراک خود را با همسایه های بومی تقسیم می کردند.

اولین جشن رسمی شکرگزاری در پانزدهم اپریل 1872 به شکرانه بهبود پادشاه آینده انگلستان، ادوارد هفتم، از یک بیماری سخت و خطرناک برپاشد. جشن بعدی در سال 1879 و در یک پنجشنبه از ماه نوامبر برگزار گردید. بنظر میرسد کانادا هم مثل همسایه جنوبی اش در انتخاب یکروز مشخص برای این جشن مشکل داشته است. در سالهای 1879 تا 1898 شکرگزاری در یکی از پنجشنبه های نوامبر برگزار میشد. از 1899 تا 1907 در یکی از روز های پنجشنبه ماه اکتبر جشن می گرفتند – بجز سالهای 1901 و 1904 که یکی از روزهای پنجشنبه نوامبر به این امر تخصیص یافت. در سالهای 1908 تا 1921 دوشنبه ای در اکتبر و از 1922 تا 1930 سالروز پایان جنگ اول جهانی – یازدهم نوامبر- بعنوان روز شکر گزاری جشن گرفته شد.

از 1931 تا 1957 پارلمان ماموریت یافت تا هر سال روزی را برای شکرگزاری تعطیل اعلام کند تا سرانجام در روز سی و یکم ژانویه سال 1957 پارلمان تصمیم گرفت تا از آن پس دومین دوشنبه ماه اکتبر بعنوان روز سپاسگزاری از خداوند برای برکات و نعماتی که به مردم کانادا عطا فرموده است اختصاص یابد و این تصمیم تا امروز پا بر جا مانده است.

چرا بوقلمون؟

بنجامین فرانکلین، دانشمند آمریکایی که به ریاست جمهوری آمریکا هم رسید، علاقه مند بود که بوقلمون را به عنوان سمبل ملی ایالات متحده آمریکا مطرح سازد. بوقلمون وحشی حیوانی بسیار چالاک و سریع است و زاویه دیدی برابر 270 درجه دارد. زندگی خانوادگی تشکیل می دهد و برای دفاع از خانواده اش تا سر حد جان می جنگد. علاقه فرانکلین به بوقالمون و تشویق رسمی دولت وی به وارد کردن بوقلمون به سفره جشن شکرگزاری موجب گردید تا از اواخر قرن هجدهم این پرنده غذای اصلی جشن را تشکیل دهد. هر چند که بعدا سمبول دولت آمریکا به عقاب (بالد ایگل) تغییر پیدا کرد، بوقلمون موقعیت خود را در جشن شکرگزاری تا به امروز حفظ کرده است.

 

شباهت زیاد این جشن در شکرگزاری از برکات الهی در پی برداشت خرمن با جشن مهرگان ایران باستان قابل تعمق و مطالعه بیشتر است.»

 

بدون شرح !

غم زمانه خورم یا فراق یــــــــــار کـــــشم   به طاقتی که ندارم کدام بـــــــــار کشم

نه قوتی که توانم کنــــاره جستـــــن از او    نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم

نه پای عقل که در دامن قـــــرار کشـــــم    نه دست صبر که در آستین عقل بـــــرم

ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست   جفای دوست زنم گر نـــه مردوار کـشـم

چو میتوان به صبوری کشید جور عـــــدو    چرا صبور نباشم که جور یـــــــــارکـشـم

شراب خورده ساقی ز جام صافی وصـــل    ضرورتست که درد سر خمــــــار کـشـم

گلی چو روی تو گر در چمن به دست آیـد    کمینه دیده سعدیش پیش خــار کـشـم