مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

دوش دور از رویت

دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت

در تفکر عقل مسکین پایمال شد

با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت

نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود

تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت

دیده ام می جست و گفتندم نبینی روی دوست

عاقبت معلوم کردم که اندرون سیماب داشت

روزگارم عشق خوبان شهد فایق می نمود

باز دانستم که شهد آلوده زهراب داشت

سعدی این راه مشکل افتادست در دریای عشق

اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت

 

توکل

این شعر رو امشب کلی زمزمه کردم و بی نهایت لذت بردم. «راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش»

 

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار

کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

با چنین زلف و رخش بادا نظر بازی حرام

هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش

نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید

این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش

ساقیا در گردش ساغر تعلل به چند

دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش

کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود

عاشق مسکین چرا چندین تحمل بایدش

شانزده

 

۱۶ رو دوست دارم نه اینکه از ۱ و ۶ تشکیل شده، چون اگه دو تا ۸ رو با هم جمع کنی میشه ۱۶. و هر ۸ دقیقا دو ۴...