مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

توکل

این شعر رو امشب کلی زمزمه کردم و بی نهایت لذت بردم. «راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش»

 

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار

کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

با چنین زلف و رخش بادا نظر بازی حرام

هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش

نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید

این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش

ساقیا در گردش ساغر تعلل به چند

دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش

کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود

عاشق مسکین چرا چندین تحمل بایدش

نظرات 1 + ارسال نظر
تورج ناخدا جمعه 5 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:57 ب.ظ http://www.lonelyseaman.wordpress.com

بهزاد عزیزم این شعر را به تو تقدیم می کنم
نه من دلشده از دست تو خو نین جگرم
از غم عشق تو خو نین جگری نیست که نیست
شیر در بادیه تو رو باه شود
آه که در این ره هیچ خطری نیست که نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد