مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

دوش دور از رویت

دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت

در تفکر عقل مسکین پایمال شد

با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت

نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود

تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت

دیده ام می جست و گفتندم نبینی روی دوست

عاقبت معلوم کردم که اندرون سیماب داشت

روزگارم عشق خوبان شهد فایق می نمود

باز دانستم که شهد آلوده زهراب داشت

سعدی این راه مشکل افتادست در دریای عشق

اول آخر در صبوری اندکی پایاب داشت

 

نظرات 1 + ارسال نظر
پروین چهارشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ق.ظ

با سلام خیلی جالب است.
ما اینهمه مطلب داریم باز دنبال یوگا ومدیتیشن می رویم
همه برای این است که راه پیدا کردن این مطالب را نمیدانم
وتبلیغی هم نمی شود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد