من سالها پیش رفتم دندون پزشکی و دکتر 2-3 بار داروی بی حسی داد اما دندانم بی حس نمی شد و یا کاملا بی حس نمی شد. علت یا پوسیدگی زیاد بود یا نامرغوب بودن داروی بی حسی. نهایتا داوطلبانه به دکتر پیشنهاد دادم که کار را شروع کند بدون اینکه بی حسی کامل داشته باشد. خاطرم هست که حدود 10 دقیقه تا 1 ربعی که طول کشید تا دکتر با دستگاه داخل دندان پوسیده را تراش بدهد و بعد پر کند. اینقدر دردش شدید بود که حتی تصورش بعد از چندین سال برایم درد آور است و هرگز حاضر نیستم چنان دردی را داوطلبانه تحمل کنم. این مقدمات را نوشتم که بگم زهرا هفته پیش رفت دندانپزشکی و دکتر گفت قاعدتا برای خانم باردار زدن داروی بی حسی اشکالی نداره اما ما توصیه می کنیم که این تزریق را برای سلامتی بچه انجام نشه. گفتن نداره اما زهرا با فداکاری تمام برای خاطر سلامتی بچه 10-15 دقیقه تمام اون درد باورنکردنی رو تحمل کرد و هیچی نگفت. من که خیلی بهش افتخار می کنم و بهش یادآوری می کنم که پیامبر بیخودی نفرمود«بهشت زیر پای مادران است». سلامتی زهرا و همه مادران خوب دنیا.
سلامتی زهرا و همه مادران خوب دنیا :)
ما هم از راه دور بهت افتخار میکنیم :)
بهزاد جان
تمامی این فداکاری و باقی آن که به هر حال به سبک های مختلف تو زندگی همه سر و کله شون پیدا میشه از روز اول در سیرت این زهرا خانم مشخص بود.
شیر مادر حلال زهرا و شما ( که قدرش رو میدونی )و بقیه مادران خوب دنیا .
بابا کار من خیلی هم مهم نبود :) فقط غیرت مادرانگی ام برای اولین بار خروشان شد :)) و الا همه ما مادرهامون فداکاریهایی برامون کرده اند که این اصلاً در برابرش قابل مقایسه نیست... کلاً اساس جالبیه وقتی یکی پناهگاهش تو دل آدمه، آدم خیلی سعی می کنه مواظبش باشه :)
به هر حال ممنون از بهزاد و مهرداد و دایی مسعود به خاطر لطفی که به من داشتند :)
واقعا چیزی به جز این هم از زهرا نمی شد انتظار داشت.
به نظر من چون مادر از دوران جنینی بچه رو حس میکنه خیلی با حس پدر فرق داره.
ولی بهزاد باورت نمیشه وقتی تو هم بچه رو بغل کنی و حس کنی که این موجود از گوشت و پوست خودته حاضری درد که خوبه خیلی چیزهای دیگه رو تحمل کنی مثل همه پدر های خوب دنیا.
امیدوارم هرچی زودتر این لحظه قشنگ رو درک کنی.
تبریک میگم و سلامتس زهرا جون و بچه عزیزتون رو از خدا آرزو دارم