دیشب با زهرا رفتیم به دیدن فیلم تن تن ساخته آقای اسپیلبرگ. این فیلم که به لحاظ فنی بسیار زیبا ساخته شده بود، برای من و همنسلان من در سراسر دنیا که با کتابهای تن تن و میلوی آقای هرژه زندگی می کردیم بسیار خاطره بر انگیز و نوستالژیک بود. خاطرم هست که دایی مهدی چند کتاب تن تن (از جمله همین اسب شاخدار) رو داشت و ما هر دفعه که می رفتیم همدان می نشستیم و ساعتها این کتابها را با دقت می خواندیم. تک تک شخصیتهای بازسازی شده این فیلم در ذهنم بود و بسیار لذت بخش بود که این بخش از دوران کودکی و نوجوانی برایم تداعی شد. اگر دسترسی دارید دیدن این فیلم بسیار توصیه می شود.
خوشا به حال شما متاسفانه اینجا فعلا خبری نیست با دی وی دی هم که کیفیت سه بعدی رو نمیشه درک کرد اما خب وصفالعیش نصفالعیش
بهزاد جان یاد اون دوستت میافتم که باباش هم
روزهای جمعه این کتابها را به بهانه کنترل بچه میخواند
یاد پرواز شماره 714 افتادم! بهترین کتابش بود به نظرم :)
درود فراووون!
وبلاگتون رو امروز کشف کردم. زمانیکه داشتم پیرامون دانشکده معماری شهر واترلو جستجو میکردم. دی ماه 1385 کمی از واترلو گفته بودید و امروز که 5 سال میگذره نمیدونم کجایید و چه میکنید. به هر حال خیلی خوشحال شدم از دیدن وبلاگتون.
من برای پایان نامه ام دارم روی دانشکده معماری واترلو پژوهش میکنم. اگر مطلب ویژه ای داشتید حتمن با من درمیون بذارید که بدجووووور خوشحالم میکنید.
ممنون
(البته من چندتا سوال هم دارم ازتون).