مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

سپاس آن همه زحمت

نه ماه تمام من را در وجودت پروراندی، به دنیایم آوردی، شیرم دادی، بزرگم کردی، تربیتم کردی. من هم بزرگ شدم و بزرگ شدم و بزرگ شدم و مدام به دنبال رویا ها و آرزوهایم. اینها را که می نویسم بیشتر عذاب وجدان می گیرم که الان پنج سالی هم هست که حتی نمی توانم روز مادر بیایم و در آغوشت بگیرم و دستت را ببوسم و بگویم چقدر دوستت دارم. اینها را می نویسم که یادم نرود اینجا هر چقدر هم خوش بگذرد کنار شما بودن چیز دیگری است و یادم نرود که می خواهم پیشت برگردم. مادر خوبم روزت مبارک. از همینجا صمیمانه آرزو می کنم که سال دیگر کنار باشم و آنجا دستانت را ببوسم.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ب.ظ

سلام بهزاد جان
خیلی از این همه محبتت ممن.نم
تو خودت خوبی که همه این چیزها را میبینی
من جز وظیفه کاری انجام نداده ام
امیدوارم هر کجا که هستی موفق وشاد باشی
و همه کوتاهی انجام وظیفه ها را ببخشی
قربانت پروین

می بوسمت می بوسمت می بوسمت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد