مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

بازارچه خیریه

این متن رو مهرداد نوشته و از من خواسته تا براش اینجا بگذارم. اگر تهران هستید و وقت دارید حتما اون روزها سری به این بازارچه خیریه بزنید. 

سلام
 
نمیدونم آیا فرصت شده یا نه و اگر فرصت شده چقدر ولی می خواستم چند کلامی از یک موسسه خیریه بگم.
من چند سالی هست که توی یک موسسه خیریه به نام پیام امید مشغول فعالیت هستم. جای قشنگیه، با صفا، با آدمای خوب و دل های پاک و بی ریا؛ چیزی که توی این دنیا کم دیده میشه.
 ما توی این موسسه خانواده هایی رو تحت پوشش قرار میدیم که یا پدر خانواده فوت شده باشه یا از کار افتاده باشه، به شرط اینکه معتاد نداشته باشند.
ما در آغاز هر فصل کمک هزینه های غذایی از جمله : گوشت، مرغ، برنج، پنیر، عسل، ماکارونی, سویا, عدس،لوبیا، رب گوجه فرنگی،  و... و مواد بهداشتی مثل: صابون و شامپو و پودر و... در اختیار اونها قرار میدیم.
ما توی این موسسه برای بچه ها کلاس های آموزشی داریم.
ما کلاس های آشپزی وهنری را برای خانمهای خونه برپا میکنیم و اونها ترشی و وسایل تزئینی رو درست میکنند و ما اونها را میفروشیم و پولش رو در اختیار خود خانواده قرار میدیم.
کمک هزینه درمان و مسکن و غیره این خانواده ها رو هم انجام میدیم.
از طریق کمکهایی هم که به ما بعضی وقتا میشه تونستیم تمام این خانواده ها رو به مشهد ببریم.
ما تا امسال هر سال یک بازارچه خیریه برپا میکردیم، و تمامی سود اون رو برای خانواده هامون خرج میکنیم و این اصلی ترین منبع درآمد موسسه ماست.
از این به بعد هم سالی دو تا بازارچه برپا میکنیم.
توی این بازارچه هم محصولات کارسازان(محصولات خانواده های خودمون) هم مواد حاضری مثل انواع نوشیدنی ها و مواد خوراکی مثل پیتزا و هات داگ و... + مواد غیر خوراکی رو هم میفروشیم. موسیقی زنده و بازی و... هم داریم.
با این درآمد ها الآن 45 تا خانواده رو تحت پوشش داریم و انشالله تا دو سه ماه دیگه 5 تا خانواده دیگه هم به ما اضافه میشوند به امید اینکه دیگه هیچ نیازمندی در کشور عزیزمون و هیچ جای دنیا نباشه. ولی خوب شاید این آرزو در حد یک رویایی بیش نباشه.
من توی مدت سه سالی که اینجا هستم خیلی چیزا یاد گرفتم،
یاد گرفتم از کسی توقع نداشته باشم.
یاد گرفتم میشه یه جایی هم جدی بود، هم شوخ؛ هم درس گرفت, هم درس داد.
 هم خودت پیشرفت کنی هم بقیه.
 
یاد گرفتم شکرگزاری چقدر تو رو از فرش به عرش میبره.
احساس میکنم روحم توی آسمونها سیر میکنه.
و ایمان آوردم که:
 
دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از لب هایی اند که دعا میکنند.
 
حرفهایی زیادی هست که ناتموم مونده...
 
دعوت میکنم که تشریف بیارین و خودتون از نزدیک ببینید:
 
2160 دقیقه ترسیم بی نهایت لبخند
 
تهران،خیابان ولیعصر، پایین تر از چهار راه پارک وی، روبروی سوپراستار، مجتمع فرهنگی سپید
بازارچه موسسه ی غیر دولتی پیام امید
پانزدهم, شانزدهم, هفدهم اردیبهشت
ده صبح تا ده شب
 
پیام من، امید به تو


بارسا، جعبه و یک کم توضیح

سلام


اولا ممنون از همه دوستان و بزرگوارانی که در نوشته قبلی برای من نظرات زیبایشان را نوشتند. باید بگم که قرار نیست ای-میل چک نکنم یا کاری به کار اینترنت نداشته باشم. یک جورایی دارم با یک سری اعتیادهای فکری مبارزه می کنم. به عنوان مثال الان دو سه روزی هست وقتی می رسم خونه دیگر کامپیوتر رو روشن نمی کنم (البته چک کردن ای-میل قبل از خواب از اوجب واجبات است). به هر حال ممنون از لطف همه دوستانی که دوستشان دارم. همه راههای ارتباطی قبلی باز است و به زودی و با ترک اعتیاد به فیسبوک هم باز می گردم.


سه شنبه روز تلخی برای بارسا بود. روزی که مقابل اینترمیلان در یک بازی نفس گیر تسلیم شد. بازی فوق العاده زیبایی بود و به نظر من اینترمیلان خیلی حساب شده بازی کرد و روی نقطه ضعف بارسا یعنی دفاع چپ دست گذاشته بود. هر چند ظاهرا گل دوم با خطا روی مسی آغاز شد و گل سوم قطعا آفساید بود (به عکس زیر توجه شود) اما به هر حال پرونده بازی ۳-۱ تمام شد.



شاید برای طرفداران اینتر و یا ضد بارسایان پرونده بازی تمام است اما محض یاد آوری بازی بارسا و دیناموکیو در سال ۱۹۹۴ و بارسا و چلسی در سال ۲۰۰۰ را یاد آوری می کنم. در هر دوی این بازیها در چارچوب جام باشگاههای اروپا بارسا بازی ۳-۱ باخته در زمین حریف را در نوکمپ با نتایج ۴-۱ و ۵-۱ جبران کرد و به مرحله بعد رفت. قطعا چهارشنبه آینده بازی بسیار سختی خواهد بود اما از این تیم بزرگ بارسلونا چیزی بعید نیست. شاید با شکست دادن اینتر بارسا با یک هت تریک، جبران بازیهای ۳-۱ باخته در زمین حریف را به عدد سه برساند. تا چهارشنبه آینده فقط صبر می کنیم.