امروز یک عزیز دیگه هم رفت. دایی دکتر بعد از ۲۰ سال دست و پنجه با بیماری سخت پارکینسون بالاخره تسلیم سرنوشت شد و به دیار باقی رفت. از زندگی سخت و پر از مصیبتش عشقش به زندگی رو به خاطر می سپارم. عاشق زندگی کردن و جاری بودن بود و حوادث و مصیبتهای متوالی زندگی او را از زندگی کردن باز نمی داشت. روحش شاد یادش گرامی.
آهنگ خوابهای طلایی رو به روح پاکش تقدیم می کنم.
بهزاد عزیز بهت تسلیت میگم واقعا روزهای آخر سختی زیادی رو متحمل شدند ولی بلاخره از این قفس تن رها شد روحش شاد
سلام بهزاد جان
ممنون از عکس زیباو نوشته های دلنشین
زندگی پرشیب وفرازش همراه پاییز از شاخه هستی جداشد
وخیلی غم انگیز غروب کرد .
او عاشق همسر و فرزندانش بود
بسیار منظم و مرتب خوشرو همیشه امیدوار مهربان
وهمه را به تلاش وکوشش تشویق می کرد.
خلاصه یادش گرمی باد
تسلیت می گم بهزاد. روحشون شاد.
انسان بسیار پرقدرت٬ مصمم٬ با پشتکار٬ هنرمند و با استعدادی بود. فقط خدا با او لج داشت و من واقعا نمی دانم چرا. من همیشه با دیدن او که نحیف و بی گفتار هنوز در حال این بود که برای زندگی مفید تر باشد انرژی می گرفتم.
واقعا تلخ زندگی کرد و تلخ رفت.
کاش روزگار ان قدر پایین و بالا نداشت
یادته کتاب حسنی به مکتب نمیرفت رو به من داده بود بهزاد؟ محمد صفحه ی اولش رو تمامش رو از مهر پزشکی خود دکتر زده بود. من کتابی که از بچه تر بودنم خوندم یادمه اول اون تو ذهنم میاد. روحش واقعاْ شاد باشه که من فکر میکنم واقعاْهمین طور هم هست.