مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

بازگشت

دو سه روزی است که از ایران آمده ایم و در خانه مان مستقر شده ایم. دلمان هوای ایران را دارد و هنگام اذان و افطار دلمان صفای هوای خانه را دارد. این سفر بسیار خوب بود و علیرغم اینکه آنقدر فشرده بود که نیمی از جاها و کسانی هم که دوست داشتیم ببینیم را نشد ببینیم، باز هم کلی انرژی مثبت گرفتیم. چیزهای مختلفی جود داشت که می شود از از همه آنها نوشت. بهترین چیزهایی که می توان نوشت سلامتی عزیزان بود. در لابلای اخبار بد و فشارهای سیاسی که وجود داشت می شد چیزهای مثبتی دید و صد البته هنوز بعضی چیزها جای افسوس داشت.

این سفر مصادف بود با کوچ دایی مهدی به استرالیا. اگر چه تصور اینکه دفعه بعد که به ایران بروم جای دایی مهدی چقدر خالی خواهد بود، بسیار دلگیر است اما برایش آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم این کوچ و زندگی جدید برایش شادی آور و پر از نشاط و انرژی باشد.

روز ها و لحظات خوشی را با خانواده دایی مسعود و کسری داشتیم. بعد از این سفر بیش از پیش به دایی مسعود و وجودش افتخار می کنم. آدمی با طرز فکری بسیار رفیع و با احساساتی بسیار لطیف. دایی مسعود و منش پر از مهرش یکی از بهترین جلوه های این سفرم بود.

مهرداد هم که به وضوح نشانه های رشد فکری را در چهره اش می دیدم مایه افتخار بود. جوانی رعنا که چند شبی فرصت کردیم و در کنار هم گپ زدیم. خوشحال و دلگرم هستم که در غیبت ما، خانواده کمبود آنچنانی احساس نمی کند و مهرداد به خوبی حواسش به درس و کار و زندگی جمع است.

و نهایتا مادری که مظهر عشق است. هر بار صورت معصومش را تجسم می کنم چشمانم از عشق به وجودش پر از اشک می شود و افتخار می کنم فرزند چنین مادری هستم.

برای همه این عزیزانم و تمامی دوستان خوبم که در این سفر همچون همیشه همراه بودند آرزوی سلامتی دارم. در نوشته های بعدی از ایران بیشتر خواهم نوشت. 

نظرات 5 + ارسال نظر
تورج ناخدا دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:52 ب.ظ

ما هم از دیدن تو خوشحال شدم

مسعود دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:00 ب.ظ

بهزاد عزیزم
اول اینکه ایکاش من را با آقای تورج خان تو این سفر آشنا میکردی که همواره کامنت های زیبائی میگذارند.
دوم- من در رده این تعاریفی که کردی واقعا نیستم وهمه از لطف و عشق و محبت تو سرشارند.ما همه به وجود گرم تو و زهرای عزیز افتخار میکنیم و همواره سهم بسیار زیادی را در حجم زندگی خودمان را از آن تو میدانیم.

دایی مهدی سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:50 ب.ظ http://mkavous.bloga.com

من هم خیلی خوشحال بودم که می دیدمت. نگران دیدن من هم نباش هم از این وری می شه همدیگه رو دید یا اینکه سال دیگه میشه قرار گذاشت رفت ایران.
من هم اینجا بیشتر در خدمت دوستان هستم تا کوچ. دیگه کم کم باید ببینیم چه می شود.

م ه ر د ا د پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:13 ق.ظ

و بهزاد...
مهربان و دلگرم... خلاق و لایق... همه فن حریف

RZ پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:34 ب.ظ

Behzad joon az inke rage be tani chand az afrade doost dashtanie khoonevade va familet neveshti khoshhalam vali az inke kam lotfi kardi va rage be ye mazhare mehrabooni va mohabbat hichi nanevehsti azat narahat shodam, vaghean haghe ramyar in bood?;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد