مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

شبانگاهان

شنیدن دوباره ترانه شبانگاهان عبدالحسین مختاباد برایم دنیایی خاطره را زنده کرد. در دوران نوجوانی با نوارهایش خصوصا تمنای وصال، بوی گل و اشک مهتاب جذب موسیقی سنتی شدم.  تصنیف شبانگاهان با اجرای فوق العاده زیبای مختاباد حسابی روحم را تازه کرد.


شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سوز آواز

شرر ریزد بی ‌امان به دل ساکنان فلک ، ناله ی سازم
دل شیدا حلقه را شکند تا بر آید و راه سفر گیرد
مگر یک دم گرم و شعله فشان تا به بام جهان بال و پر گیرد

خوشا ای دل بال و پر زدنت ، شعله ‌ور شدنت در شبانگاهی
به بزم غم دیدگان تری ، جان پرشرری ، شعله ی آهی
بیا ساقی تا به دست طلب گیرم از کف تو جام پی در پی
به داد دل ای قرار دلم ، نوبهار دلم می ‌رسی پس کی
چو آن ابر نو بهارم من ، به دل شور گریه دارم من ، می‌ توانم آیا نبارم من

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد