مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

وطن

وطن! وطن! نظر فکن به من که من
به هر کجا، غریب‌وار که زیر آسمان دیگری غنوده‌ام
همیشه با تو بوده‌ام همیشه با تو بوده‌ام
اگر که حال پرسی‌ام تو نیک می‌شناسی‌ام
من از درون غصه‌ها و قصه‌ها برآمدم

حکایت هزار شاه با گدا
حدیث عشق ناتمام آن شبان به دختر سیاه چشم کدخدا
ز پشت دود کشت‌های سوخته درون کومه های سیاه
ز پیش شعله‌های کوره‌ها و کارگاه
تنم ز رنج، عطر و بو گرفته است
رخم به سیلی زمانه خو گرفته است
اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده‌ام
یکی ز چهره‌های بی‌شمار توده‌ام

چه غمگنانه سال‌ها که بال‌ها زدم به روی بحر بی‌کناره‌ات
که در خروش آمدی به جنب و جوش آمدی
به اوج رفت موج‌های تو
که یاد باد اوج‌های تو

در آن میان که جز خطر نبود
مرا به تخته‌پاره‌ها نظر نبود
نبودم از کسان که رنگ و آب دل ربودشان
به گودهای هول
بسی صدف گشوده‌ام
گهر ز کام مرگ در ربوده‌ام
بدان امید تا که تو دهان و دست را رها کنی
دری ز عشق بر بهشت این زمین دل فسرده واکنی
به بند مانده‌ام شکنجه دیده‌ام
سپیده هر سپیده جان سپرده‌ام
هزار تهمت و دروغ و ناروا شنوده‌ام
اگر تو پوششی پلید یافتی
ستایش من از پلید پیرهن نبود
نه جامه، جان پاک انقلاب را ستوده‌ام

کنون اگر که خنجری میان کتف خسته‌ام
اگر که ایستاده‌ام و یا ز پا فتاده‌ام
برای تو، به راه تو شکسته‌ام

اگر میان سنگ‌های آسیا چو دانه‌های سوده‌ام
ولی هنوز گندمم غذا و قوت مردمم
همانم آن یگانه‌ای که بوده‌ام

سپاه عشق در پی است شرار و شور کار ساز با وی است
دریچه‌های قلب باز کن سرود شب شکاف آن ز چار سوی این جهان
کنون به گوش می‌رسد من این سرود ناشنیده را به خون خود سروده‌ام

نبود و بود برزگر را چه باک اگر برآید از زمین
هر آنچ او به سالیان فشانده یا نشانده است

وطن! وطن! تو سبز جاودان بمان که من
پرنده‌ای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو
به دوردست مه گرفته پر گشوده‌ام



شعر از سیاوش کسرایی

نظرات 6 + ارسال نظر
سلام دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:27 ق.ظ

سلام دوست عزیز
موضوع وبلاگ شما خیلی خوبه ولی سعی کنید قالبتون رو عوض کنید قالبهای جدید به سیستم وبلاگ دهی اضافه شده

منم یک وبلاگ دارم اگه دوست داشتین آنتی ویروستون رو بدون دردسر آپدیت کنید میتونید وبلاگ منو ببینید
www.nod32us.mihanblog.com

اگه اومدی یک نظر هم بده منم مثل شما انتقاد پذیر هستم

تورج ناخدا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ب.ظ

عمو بهزاد سلام
امیدوارم خوب باشی و د ر کنار مجبوب همسرت روزگار به نیکی
شعری بسیار زیبا بود

م ه ر د ا د دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:16 ب.ظ

خورشید آرزو...
همایون شجریان...
Track 07

مسعود سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:39 ب.ظ

بهزاد جان
بسیار بجا و زیبا بود این یاد اوری
ترغیب میشویم شعر های کسرائی را مروری دیگر کنیم.
پیروز باشی

گلریز شنبه 13 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:37 ق.ظ

واااااااااااااای بهزاد چه خوب.. من این آهنگ و پریروز شنیدم و خیلی دوستش داشتم و گفتم حتما رو وبلاگ می ذارم و بعد اومدم امروز دیدم تو نوشتیش خیلی خوب بود...
چه حسه خوبیه که قدیمی هام وطنشون سبز بوده...

م ه ر د ا د یکشنبه 14 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:18 ق.ظ

اینجا چرا به روز نمیشه؟!؟!؟!؟ با عصبانیت!
نمیدونی یکی از پناهگاه ها و دلخوشی های ما اینجاست؟ توی این فضای غم گرفته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد