مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

جنجال سر بازی پسران و دختران استقلال

 

در خبرها آمد که تیمهای فوتبال پسران و دختران استقلال در یک مسابقه تمرینی با هم روبرو شده اند و حتی شنیده شد که تیم پسران با نتیجه 7 بر صفر پیروز شده است. مسئولان ورزش و استقلال موضع تندی علیه این اتفاق گرفتند و خواستار برخورد جدی با قضیه شدند، در حالیکه مسئول آکادمی فوتبال استقلال برگزاری چنین دیداری را کلا نفی کرد و مشکل را در تداخل زمان تمرین دو تیم دانست.

 

من صحت و سقم برگزاری این دیدار را نمی دانم، اما نکاتی هست که باید بدان اشاره شود. همواره سوالم این بود که چرا مسابقات جهانی ورزشی چه انفرادی و چه دسته جمعی به صورت مختلط برگزار نمی شود. اگر از ورزشهای رزمی و قدرتی مثل تکواندو و کشتی و ... بگذریم، چرا مثلا مسابقات پینگ پنگ یا تنیس مختلط نداریم؟ چرا در تیمهای باشگاهی فوتبال جهان از بهترین بازیکنان زن فوتبال جهان استفاده نمی شود و اینکه چرا علیرغم بازیهای بسیار سطح بالای زنان در مسابقات والیبال از تیمهای مختلط در این مسابقات استفاده نمی شود؟

به غیر از فوتبال که مطمئن هستم منع قانونی برای آن وجود دارد، در سایر ورزشها مطمئن نیستم چنین منعی وجود داشته باشد. فیفا اساسا با برگزاری مسابقات فوتبال به صورت مختلط تحت هر شرایطی مخالف است. نمونه آن تیم آتلتیکو سلایا مکزیک در سال 2004 بود که قصد داشت یک بازیکن فوتبال زن را به خدمت بگیرد که در آن موقع فیفا قاطعانه اعلام کرد که نباید در فوتبال مردان از زنان استفاده کرد و برعکس.

پاسخ پرسشهایی که مطرح کردم را هم خودم دقیقا نمی دانم اما احتمال می دهم که خصوصا در غرب که مانند کشور ما منع شرعی برای بازی های پسران و دختران وجود ندارد، این قضایا امتحان شده است و تصمیم به جدا سازی ورزش دختران و پسران به طور کلی گرفته اند.

کلام آخر اینکه  که مسئولان فوتبال باشگاهی ما که متوجه حساسیت های مذهبی مسئولان هستند که حتی اجازه حضور بانوان در استادیوم های ورزشی را نمی دهند، باید با پرهیز از برگزاری چنین بازیهای بی فایده ای، از منع فعالیتهای ورزشی بانوان خصوصا در فوتبال جلوگیری کنند.

این روزها

سردترین روزهای زمستان اینجا را پشت سر می گذاریم. هوا بعضی روزها خیلی سرد می شود اما چاره ای نیست جز صبر و تحمل تا بهار از راه برسد.  چند وقتی است مرتب و منظم نمی نویسم. تذکر دایی مسعود را پاسخ می دهم که چرا اینطوری شده است. این وبلاگ را خیلی دوست دارم چرا که از چیزهایی که دوست دارم گاه به گاه می نویسم و دوستان هم لطف می کنند و سر می زنند. احساس می کنم اگر کسی دلش برایم تنگ شد می تواند گشتی اینجا بزند و از حال و هوای من با خبر شود. اما در سه ماه گذشته شلوغ ترین روزهای تحصیلی ام را گذراندم. تقریبا 10 روز پیش امتحان جامع دوره دکترا را دادم. درگیر نوشتن چند گزارش و مقاله هم بودیم که شکر خدا تقریبا همه تمام شد. اندازه گیری های مختلف هم داشتیم که بیشتر آن تمام شد. حالا سر ما کمی خاوت تر شد تا با ذهنی بازتر کارهای دکترا را پیش ببریم. از همه مهمتر منتظر قدمهای بانو باشم که پا بر روی چشمانم بگذارد و تا چند وقت دیگر به من بپیوندد. باید سعی کنم بهتر و منظم تر بنویسم اما گاهی که ذهنم مشغول هزار و یک چیز است بسیار مشکل است که اینجا را هم آپدیت کنم اما بیشترین تلاشم می کنم تا اینجا مرتب تر و خواندنی تر بنویسم.