مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

انتظار تو

من پر از تلاطمم. پر از انتظاری بی انتها و به امیدی اندک که مرا فرا گیرد. از این انتظار سخت هرگز نهراسیده ام اما کم کم حس می کنم فرسوده شده ام و هر روز بیشتر می فهمم می کنم طاقتم برای دوری چشمانت کمتر شده است. هر روز احساس می کنم بدون تو سالی گذشت و در انتظار روزی دیگر سالی دیگر باید به انتظار بنشینم.

از تقدیرم بی خبرم ولی تسلیمم. به هر آنچه که می برد راضیم اما بدان از نبودنت هرگز راضی نبوده و نیستم.

دلم تنگ است. تنگِ تنگ. برای دستان مهربانت، برای چشمان زیبایت و برای گیسوان سیاهت. چگونه بگویم که دیگر همه چیز برایم بدون تو زشت و خسته کننده شده است و انتظار تو را می کشم که چون کیمیایی این زندگی مرده را زنده کنی. زیبای من! در عمق هر چیزی فقط تو را می بینم و در قالب هر چیز فقط تو را متصور می شوم. ای کاش زودتر رویاهای من مجسم شوند. ای کاش زودتر دستانت را بار دیگر لمس کنم و بار دیگر فرصت داشته باشم بر صورت ماهت بوسه ای بزنم. من از صبر لبریزم. لبریزِ لبریز. دیگر حتی یک قطره که هیچ، ذره ای هم جا ندارم. خودم هم نمی دانم چگونه روز را شب می کنم و روز را شب. فقط این را می دانم که این بار که زمستان به سر آید و این بار که بهار بیاید من باید کنار تو باشم تا با هم نظاره گر شکوفه کردن درختان باشیم. ای کاش زودتر از آمدن بهار بیایی و زمستان سرد من را گرم کنی. گرمِ گرم.

نظرات 6 + ارسال نظر
پویان چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:34 ق.ظ

عالی بود ... استاد بهزاد شاملو

ر چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:50 ق.ظ http://www.bose-talaeeeee.blogsky.com/

سلاو وبلاگت واقعا زیباست
اگه وقت کردی به وبلاگ منم سر بزن
فقط نظر یادت نره
راستی اگه برای تبادل لینک آماده ای خبرم کن
بای

تورج ناخدا پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:58 ب.ظ

بهزاد عزیزم
کاش دو ران هجر تمام شو د و بوی خو ش و صل آید

زهرا پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:36 ب.ظ

واقعاً زیبا نوشتی بهزاد...
و باز هم احساس می کنم خدا را سپاس که آگه نِه ایم از سرّ غیب...
و باز هم یادم می آید که از بخت یاری ماست شاید،
که آنچه می خواهیم یا بدست نمی آید، یا از دست می گریزد...

مسعود جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:25 ق.ظ

بهزاد جان
ازیه طرف آرزو میکنم هر چه زودتر بوصال برسی اما از طرف دیگه نگرانم که رسیدن بوصال تو و ما را از حض ادبی فراغ محروم نماید.
یهر حال امیدوارم که بعد از این فراغ وصال ابدی شامل گردد.

حاج موری جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:16 ب.ظ http://boundarycondition.blogfa.com/

چه خوشست در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آنکه روزی بدست اوفتد وصالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد