امروز در پرسه های اینترنتی به آهنگی رسیدم که همیشه با صدای فریدون فروغی شنیده بودم. شنیدن این آهنگ با صدای داریوش برام خیلی دلچسب بود. خصوصا که داریوش شعر اصلی این آهنگ رو خونده بود و به جای «نیاز» از «نماز» استفاده کرده بود. مسلما هر لحظه با شنیدن و زمزمه کردن این آهنگ زیبا یاد زهرای عزیز بودم و شعر و آهنگ حس و حالش برای من بسیار ملموس بود. این آهنگ و شعر رو تقدیم می کنم به زهرای عزیزم.
تن تو ظهر تابستونو به یادم میآره
رنگ چشم های تو بارونو به یادم میآره
وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره
قهر تو تلخی زندونو به یادم میآره
من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن بهترین شعر منه
تو بزرگی مث اون لحظه که بارون می زنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگ های منه
تو مث خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب
من همو نم که اگه بی تو باشه جون می کنه
من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن بهترین شعر منه
تو مثل وسوسه شکار یک شاپرکی
تو مثل شوق رها کردن یک بادبادکی
تو همیشه مث یک قصه پر از حادثه ای
تو مثل شادی خواب کردن یک عروسکی
من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن بهترین شعر منه
تو قشنگی مث شکل هایی که ابر امی سازن
گل های اطلسی از دیدن تو رنگ می بازن
اگه مردای تو قصه بدونن که این جایی
برای بردن تو با اسب بالدار می تازن
من نمازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوستت دارم شنیدنه
نفست شعر بلند بودنه
با تو بودن بهترین شعر منه
عمو بهزاد نیاز من هم هر روز بلاگ تو دیدنه
بهزاد عزیزم:)
متشکرم از هدیه سرشار از مهرت...
eyval.khali ali bod
:)
:)
:)
شاعر شهریار قنبری است.
مگر من ادعای دیگه ای کردم؟