مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

حاج مری و جام می و خون دل

این حاج مری عزیز ما اینقدر شعر زیبایی رو نوشت اینجا که امشب تا رسیدم خونه بلافاصله حافظ رو باز کردم و غزل رو چند بار خوندم و حسابی حال اومدم. حیفیم میاد که این غزل بسیار زیبای حافظ رو اینجا ننویسم. مری عزیز رو که به تازگی هم وبلاگش رو عوض کرده و اینجوری که توش نوشته حسابی عاشقه و همه چیزش رو گم میکنه، خیلی دوستش داریم.

 

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار

صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل

شاید که چو وا بینی خیر تو در این باشد

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال اندیش

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند

در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

کاین شاهد بازاری وین پرده نشین باشد

آن نیست که حافظ را رندی بشد از حاطر

کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد

 

نظرات 1 + ارسال نظر
حاج موری یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:29 ب.ظ

سلام حاجی عزیز
بابا جونی اصلا قابل شما نداشت اگر قابل می دونستی تمام شعرایی که تو مخمه رو یه جا تقدیمت می کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد