مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

پرواز شروین

کدوم خزون خوش آواز

تو رو صدا کرد ای عاشق

که پر کشیدی بی پروا

به جستجوی شقایق

 

 

منبع عکس:‌ فلیکر احمد 

 

باورش سخته، خیلی خیلی سخت. مهربانی هایت، خنده هایت و شیطنت هایت. یعنی دیگر نمی بینم؟ الان وقت پر زدنت نبود. خدایا خدایا خدایا!

 

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران

  

باورم نمیشه درست ۲۴ ساعت بعد از آخرین کامنتی که در این وبلاگ گذاشتی (کامنت برای نوشته روز ۲۹ آبان با عنوان عشق تو) ما رو تنها بذاری و بری. یادت همیشه با ماست و صدای خنده های قشنگت همیشه در گوش ما.

الان واقعا چاره ای ندارم جز دعا برای شادی روحت و آرزوی صبر زیاد برای دایی مهدی عزیز.

 

 

منبع عکس:‌ فلیکر شروین

 

پ.ن. این برای سومین بار است که این نوشته را تغییر می دهم. اینقدر امروز خاطراتم و عکسهایم را مرور کردم که نفهمیدم چه جوری روز به شب رسید. این نوشته را برای مرگ پسر آقای وزیری نوشتم. اتفاقا شروین هم در آن راجع به مرگ کامنت گذاشته بود. «درست وقتی که اصلا بهش فکر نمی کنیم و غرق زندگی هستیم کوبه ای به در می خورد و میگوید اماده باش  باورمان نمی شود اشتباهی در خانه ی مرا زده است میگوییم برو شماره را اشتباه گرفته ای نشانی را درست نیامده ای اما نه واقعیت آن چیزی نیست که من دوستش دارم . جل و پلاسم را جمع می کنم .» آخ که ناگهان چقدر زود دیر می شود.  

نظرات 13 + ارسال نظر
زهرا چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ق.ظ

همین چند روز پیش استقامتت رو ستودم و لبخند آرامش بخش و صدای گرمت برام نشانه ای از روح بزرگت بود...
هرچند سخت... باید باور کرد و امیدوارم گوشه ای از صبوری و استقامتت به اطرافیانت قدرت بده تا بپذیرند مشیت رو...

سعید چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:16 ب.ظ

بهزاد بهت و دایی مهدی تسلیت میگم و امیدوارم روحش شاد باشه!
به نظرم این وقایع بهمون کمک میکنه که لای کارای روزانه یه فکری هم در مورد مرگ و اینکه کجای این دنیا هستیم فکر کنیم و شاید باعث بشه بهتر از اینی که هستیم باشیم و قدر اطرافیانو بیشتر بدونیم!!!
بازگشت همه بسوی اوست

بهزاد امینی چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:23 ب.ظ

بهزاد جان به خودت و دایی مهدی تسلیت میگم. باورم نمی شه، از خدا براشون مغفرت و برای دایی مهدی و شما صبر مسئلت می کنم.
خداوند ایشون رو رحمت کند.

تورج چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:40 ب.ظ http://www.lonelyseaman.wordpress.com

بهز اد عزیزم
متاثر شد م از این که نا ز نینی از میان ما ر فت و بیشتر که آشنا بو د آشنا با حر فها و د لها تسلیت می گو یم
این شعر را تقدیم می کنم
تا که مر دیم
همه یار شد ند
تا که ر فتیم
همه بیدار شد ند
قدر آینه بدانیم مادام که هست
آه زان لحظه که افتاد و شکست
افسوس

غزل چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:03 ب.ظ

بهزاد جان و
واقعا از خوندن این خبر متاثر شدم ، خداوند به تو و خانواده تون بخصوص دایی ، صبر بده !
روحش شاد

گلریز پنج‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:19 ق.ظ

بر نرده های باغ نوشتند .. :
گل ها را نچینید ..
اما
باد که خواندن نمی دانست ..

این رو تو f4e هم نوشتم . اینجا ولی باز می نویسم هم برای تو ، هم ‌دائی مهدی و ..

پویان جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:05 ق.ظ

دایی مهدی و بهزاد عزیز تسلیت میگم.

Mohammad جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:24 ق.ظ

Salam bar hameye doostan va ba tashakor faravn az comment ha. Man moteasefane font farsi nadaram.
Vali bayad begam ke Shervin bedoone ta'rof yeki az mosbat tarin va khosh-ghalbtarin zanhaye Irani hast ke man too omram didam. Adamha kheily kamand ke hamaro az tahe ghalb doost dashte bashand, Vali shervin yeki az oon nader adamha bood. Adam ha hastand ke baraye inke too dele in o oon ja konand tazahor mikonand.
Vali Shervin bis shak khodesh ba ghalbe mehraboonesh kasi bood ke adamha ro be khodesh jazb mikard. Man faghat mitoonestam ofoghe mehrabooni ghalbesh ro bebinam vali nemitoonam hanooza ham darkesh konam. Man darshaye ziadi azash yad gereftam.
Bazi admha didin ke shak darin ke alaki ta'rof mikonanad va zaher ro hefz mikonand ke be baghye begand ma az to khoshemoon miad. Vali bazii adamha hastand ke te'dadeshoon ham ziad nist
ke khode adam ham mifahme ke tahe ghalbeshoon paake paake sefide-sefide. Shervin intori bood. Ino man amighan hes karde boodam.
Alan ham motmaeanam ke roohe pakesh dar behesh mahshoor mishe.
Inshallah ma dars begirim az in admahe khoob o bozorg va say konim khoobi o mehrabooni ro be baghye montaghel konim. Shervin aziz, behtarin doa'ha haye man badraghe rahete.
Motmaen bash ke hich vaght man to ro faramoosh nemikonam.

امین جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:53 ب.ظ http://www.amintakami.blogfa.com

بهزاد جان من هم به شما تسلیت می گم با وجود این که شروین رو نمی شناسم اما از کامنت ها معلومه که خیلی محبوب بوده با تمام وجود تسلیت می گم

خورشید جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 ب.ظ

(باز هم تسلیت می گم به تو و دایی ات و امیدوارم توان پذیرش و تحمل بیابید.)

از کسی نمی پرسند چه هنگام می تواند خدانگهدار بگوید
از عادات انسانیش نمی پرسند
از خویشتنش نمی پرسند.

زمانی
به ناگاه
باید با آن رو در روی درآید
تاب آرد
بپذیرد
وداع را
درد مرگ را
فرو ریختن را،
نا دیگر بار
بتواند که برخیزد.

مارگوت بیکل

م ه ر د ا د یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:42 ب.ظ

نمیدونم باید توی این شرایط تسلیت بگم یا نه چون نمیدونم صاحب عزا هستم یا نه!
ولی به هر صورت شروین روح بلندی داشت و متعلق به دنیای دیگه...از اینکه دیگه پیش ما نیست خیلی ناراحت هستم و خواهم بود ولی از اینکه روحش به جایگاه اصلی اش برگشته خوشحالم و در خیلی از زمینه ها باید الگو باشه...
امیدوارم جایگاهش بلند و یادش همیشه در خاطرمون باشه و از همه مهمتر دایی مهدی عزیزم باز هم صبور بودن خودش رو نشون بده...

دایی مهدی یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:54 ق.ظ http://mkavous.blogfa.com

عجیب نیست که بعد از شش ماه و ۱۴ روز من این بلاگ تو را می بینم. آن روز ها که چیزی نه از جهان مجازی و جهان واقعی نمی فهمیدم. امروز اتفاقی داشتم در میان پست های تو آن دنبال چیز دیگری می گشتم که آن را دیدم.
اما انگار از آن روزها حتی ثانیه ای هم نگذشته است و ساعت در همان لحظات برایم متوقف مانده است. با گذشت روزها فقط آن درد کهنه تر و آبدیده تر می شود که برای درد هجران درمانی جز وصال نیست.
من اغلب می دیدم که برایت کامنت می گذاشت . بلاگ تو از جاهایی بود که می خواند. اما کامنت آن روزش را درباره مرگ فراموش کرده بودم. بسیار عجیب بود که واژه غرق زندگی را بکار برده بود.
درباره آخرین کامنتش - که شب قبل از آن پرواز بلند بود - که درباره مولوی بود. راست می گفت شب آخر ما با هم مولوی می خواندیم. او می خواند و تفسیر می کرد و با هم بحث می کردیم. اتفاقا بحث مان هم راجع به زندگی پس از مرگ بود.




دایی مهدی یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:57 ق.ظ http://mkavous.blogfa.com

از محمد عزیز برای متن پر احساسش ممنونم. نه به خاطر آنکه او رفته است٬ اما تمام حرف های محمد کاملا حقیقت دارد. او عین صداقت بود. محمد و بهزاد را هم خیلی دوست داشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد