من مستم و مدهوشم
شبگرد قدح نوشم
از طایفه بی خبرانم
دیوانه با نام و نشانم
من قصه نمیدانم
افسانه نمیخوانم
دردی کش میخانه عشقم
در حلقه صاحب نظرانم
مرا می ز جام وفا باید ای می فروشان
مرا خانه میخانه ها باید ای باده نوشانم
من از انچه رسوا کند نام عاشق نترسم
و زان می که اتش زند کام عاشق نترسم
بیا ای عشق افسونگر
فراموشم مکن دیگر
تو ای روان من،
شور جان من،
امید من
در جهان من به زندگانی
تویی که جاودانی
سلام دوست عزیز، خسته نباشید...
دلتنگ ناصریا آپدیت شد با :
365 حسرت را، همچنان می کشم بدنبالم ......
www.deltange-naseria.blogsky.com
موفق باشی ....
بهز اد عزیزم
دلتنگی می دانم که شاعر گفت
دانی دو لت یار دیدن
در کو ی او گد ائی بر خسر وی بر گز یدن
بهزاد جان خیلی قشنگ بود و از خدا طلب صبر میکنم واست.