مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

زمستان، برف و او

... و درست در لحظاتی که دانه های سفید برف برای اولین بار امسال فرا رسیدن زمستان را به ما خبر می دادند و در حالیکه با قدمهایم فاصله ها را اندازه می گرفتم، در پس این ابرهای تیره چیزی ماورای این هوای سرد و جریانات زمینی میدیدم.

 

ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم

تو کعبه ای هر جا روم قصد مقامت می کنم

 

نظرات 2 + ارسال نظر
تورج ناخدا چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:01 ب.ظ http://www.lonelyseaman.wordpress.com

بر ف می آید و در سفیدی آن من تنها سفید بختی و سفید ر ز و ز های پر از پاکی بر ای عا شق دلانی چو ن تو بهز اد عزیزم آر ز و می کنم

م ه ر د ا د چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 11:25 ب.ظ

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
البته این شعر رو به خاطر قشنگی نوشتم و خودم خیلی دوستش دارم وگرنه حال و هوای اینجا مثبت بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد