مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

امشب و حافظ

چند شبی بود که حافظ نخونده بودم. وقتی میری سراغش مخصوصا وقتی که خسته ای خوب خستگی رو از جون به در میکنه. چقدر زیبا حافظ میگه:

 

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس

زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس

من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد

از گرانان جهان رطل گران ما را بس

قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند

ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین

کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان

گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست

که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

حافظ از مشرب قسمت گله بی انصافی است

طبع چون آب و غزلهای روان ما را بس

 

چند بار که ابیات این غزل مخصوصا «یار با ماست...» رو که زمزمه می کنم آروم میشم و دیوان حافظ رو  می بندم و یک فاتحه براش می خونم.

نظرات 3 + ارسال نظر
بنگری یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:53 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام
وبلاگ زیبایی دارید .
یار با ماست .....
موفق باشید

غول مهربون یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:19 ق.ظ

بابا شرمنده کردی می دونم چقد منو دوست داری دیگه حافظ لازم نبود!!

تورج یکشنبه 13 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ب.ظ http://www.lonelyseaman.wordpress.com

بهز اد عزیزم
بی غش و پر مهر می نو یسی از این ر و است که خو اجه جو ابت می دهند چو ن دلت عاشق است به قو ل مو لانا
هر که جامه ز عشق چاک شد
او ز حر ص و آز کل پاک شد

و تو پاک دلی چو ن عاشق دلی
همو ار ه خو شبخت باشی دو ست عزیز م

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد