وسطهای اردیبهشت بود که برای یک دوره موقت 4 ماهه توی خیابون آلبرت و در خونه شماره 197 یک اتاق اجاره کردم. خوب روزگار منو با فرهنگ یک پسر مهاجر ایرانی که چند سالی است در کاناداست آشنا کرد و روزها و شبهای خوبی رو با هم داشتیم. دیشب با خوردن قرمه سبزی و کشیدن یه عالم قلیون (اینقدر کشیدیم که دیگه نای کشیدن نداشتیم، اسی جات شدیدا خالی بود) آخرین شب با هم بودن رو در 197 آلبرت گذروندیم. امروز فرهنگ برای 1 هفته رفت تورونتو پیش خانواده و منهم کمتر از 4 روز دیگه عازم ایرانم. خلاصه که خونه 197 البرت با تموم زیباییهاش، خوشی هاش، آهنگ گوش کردناش، غم و غصه هاش، دلتنگی هاش هم رفت جزو خاطراتی که هر از گاهی از بایگانی میاریمش بیرون و با یادش طراوت تازه ای به زندگی میدیم. زنده باد خاطرات 197 آلبرت.
سلام بابا ایول خیلی کارت درسته من که خیلی خوشم امد من با اجازت وبلاگت رو لینک خودم کردم واز تو میخام تو هم این کار بی زحمت برای من انجام بدی قربانت
یعنی دکتر بعد که برگردی پس کجا می ری ؟؟؟
نکنه اصلا قراره برنگردی و بمونی اینجا ؟؟؟ ;) :)
سلام مجدد باشه میای به وبلاگ من سر می زنی ولی من رو لینک خودت نمی کنی ای بی نداره راستی تولد وبلاگت مبارک............
سلام داداش
دلم شدیدا هوات کرده امیدوارم به زودی بیای ایران و حداقل به بهانه عروسی صابر ببینمت .
برای دیدنت لحظه شماری می کنیم ان شا الله بعد از تنظیم خوابت یه سری هم به ما بزنی. خونه ی خوشگلی بود. داخلش هم خوشگله یادش بخیر
یادش به خیر آقا... چه قلیون گلاب ردیفی شب آخر زدیم...
خونه قسنگیه یادت باشه عکس های داخلی اش رو هم بیار ببینیم شاید آخرش آرشیتکت شدی
خونه اش که خداییش خیلی با مزه اس شبیه خونه جادوگراس که می خوان آدمو گول بزنن :)
اخرش یکی رو ندیدیم که شرایط مهاجرت وزندگی در کشورهای خارجی رو واسمون تعریف کنه شما میتونین زحمتشو برام بکشین خیلی ممنون میشم .م.ق ازمرکز استان گیلان .رشت.