مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

فریاد

 

 نمی دونم چرا خالی از حس نوشتنم و بازم نمیدونم چرا این شعر رو دوست دارم الان بخونم و اینجا بنویسم.

 

مشت میکوبم بردر

پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان

من به تنگ آمده ام ازهمه چیز
بگذاریدهواری بزنم

هان با شما هستم

این درهارابازکنید
من به دنبال فضائی میگردم

لب بامی سرکوهی
که درآنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم

که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد

چاره درد مرا باید این داد کند
ازشما خفته چند چه کسی می آید با من فریاد کند؟

نظرات 4 + ارسال نظر
غول مهربون چهارشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:36 ب.ظ

ای بابا همسایه ها خوابن این چه وضعشه آخه؟!

مفخور پنج‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:05 ق.ظ http://mofkhor.tk

سلام
من اومدم یه کاری رو بهتون معرفی کنم
این کار نیازی به سرمایه نداره ومیتونید هر ماه بدون چون وچرا حقوق ثابت بگیرید
شما میتونید به این آدرس برید و دعوتنامه دریافت کنید
http://www.vnnu.com/fa?111112129
بعد از تکمیل فرم ثبت نام شما اول باید
1-عضو شدن
2-عضو گرفتن
به همین راحتی میتونید حقوق دریافت کنید
اگر سوالی داشتید میتونید تو قسمت نظرات وبلاگم بنویسید
به امید دیدار

پروین پنج‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:01 ق.ظ

این شعر از تاگور است نمدانم به مطلب تو جور یا نه
کمال این صخره ها نه از پتکی
کهاز نرمی ورقص وترانه ئ آب
جایی که قدرت تنها نابودی می آفریند . ملایمت می تواند
حجاری کند.

پروین شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:51 ق.ظ

سلام اگه حوصله ات گرفت سری به
http://www.worldnlp.blogfa.com/

بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد