اوضاع و احوال اینجا چندان بهاری نیست. دو سه روزه بازم برف میاد و دمای هوا بازم به زیر صفر رفته. بعد از اینکه برای 7-8 روز مزه بهار رو حس کردیم دوباره زمستونی اومد هر چند بطور موقت ولی وقتی تقویم داره 19 فروردین رو نشون میده بارش برف از آسمون یه کم ذوق آدم رو کور میکنه.
طبق برنامه هر شنبه صبح امروزم رفتیم فوتبال. یک فوتبال سفت و مشتی که مدتها بود ازش بی بهره بودم. صد البته آسیبهای جسمی مختصری رو به دنبال داشت ولی طراوت بعدش باعث شد تا بعد از ظهرش خوب بتونم به کارام برسم.
یک تقویت کننده ای که طراحی کرده بودم تقریبا تموم شده و در مرحله لی-اوت کشیه (مخلص آقا بهمن هم هستیم) اگه تموم بشه و بره برای ساخت و جوابهای نسبتا خوبی بده، اولین MMIC عمرم رو طراحی کرده ام. می تونم به فرزندی بپذیرمش. مثل رادیو 15 گیگاهرتز OD. بدی نیست عکسشو بذارم اینجا. هر بار می بینمش کلی خاطره و کلی مشقت که برای بزرگ شدن این بچه کشیدم (البته به همراه کلی دوست و رفیق و همکار) یادم میاد. الان واسه خودش رادیویی شده و کلی اطلاعات رو بین فواصل طولانی با BER پایین انتقال میده.
بچه دوم خیلی فسقلیه ولی هر گلی یه بویی داره. سالها بود با خودم فکر میکردم یعنی یه روزی میاد که من بتونم MMIC طرح کنم. حالا اون روز داره از راه میرسه. خوشحالم.
در ضمن راجع به عکس ماهیگیر، آقای تاکامی به ما نمیاد ماهی بگیریم؟ اونم توی آب گل آلود؟
تا بعد
ی.ه.م
نوکریم داداش . شما توی آب گل آلود که خوبه توی خاک هم ماهی میگیری !! اونم چه ماهیهایی !
تو الان پدر ژپتویی که ته نهنگه شمع روشن کرده بود و زندگی می کرد منتها هنوز گرمی حالیت نیست!
در خدمت پرسپولیسهای جییییییییییییییییییییییییگر
چه جالب ، بچه های توپول موپولی داریا ، می دونی همین که آدم یه چیزیو بوجود می یاره ، احساس دلبستگی بهش می کنه این می تونه شامل هر چیزی باشه ، حالا این اسمش چیه ؟ MMIC ؟ یه اسم خوشگل باسش بزار خب ! ;)
خوش بگذره
دکتر اگه واسه تو آرزو بوده پس در تخیلات ما هم نمیگنجه:)))
از اینکه آرزو هایت به بار می نشینه خیلی بهت تبریک می گویم
وامیدوارم که همیشه گل آرزو بچینی ودلت شاد باد.
بهزاد جان
سخن « گوته» را در جایی خواندم ویاد تو افتادم
اگر بتوانیم خواسته هایخودرا تجسم وباور کنیم
می توانیم آن را به دست آوریم