مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

نامه

 

چهارشنبه صبح بود که دیدم یک اطلاعیه از اداره پست برام اومده که برات یک بسته پستی سفارشی رو آوردیم ولی نبودی. اگه بسته ات رو دوست داری تا 22 فوریه وقت داری به اداره پستی فلان جا مراجعه کن و بسته ات رو بگیر. من اونروز صبح قبل از اینکه برم دانشگاه، رفتم اداره پست. صبح همون روزی بود که خیلی برف اومده بود و هنوز ماشین های برف پاک کن نرسیده بودند خیابونها رو پاک بکنند دیگه وای به حال پیاده رو ها! ما مسیری که شاید حالت عادی 10 دقیقه طول بکشه رو حدود 20-25 دقیقه طول کشید تا رفتیم و رسیدیم به اداره پست. اطلاعیه رو نشونش دادم و بسته منو آورد. دیدم یک جعبه 20 سانت در 10 سانت در 10 سانت برام آورد و امضا و تشریفاتش رو انجام داد و بسته رو تحویلم داد. بسته از تهران بود و از طرف مامانم. خیلی دوست داشتم ببینم چیه توش. البته میشد با چیزایی که رو نوشته حدس زد که توش خشکباره. رفتم خونه محمد که نزدیک بود به اداره پست و اونجا بازش کردم و دیدم انواع و اقسام پسته و گردو و چیزای باحالی که بشه خورد توش بود. چیز خوشحال کننده تر نامه های توش بود که نامه پدربزرگم بود که حدود 2 ماه پیش بخاطر مریضی عمه ام از همدان اومده بود تهران و برای من و محمد نامه نوشته بود. همونروز یک عکسی ازش گرفتم ولی اسکنر دم دست نبود تا بشه یه اسکن خوب ازش کزد ولی نامه اش با دست خط عالیش برای من سرشار از عشقی بود که پدربزرگم به من و محمد تقدیم کرده بود. اونم در سن حدود 84-85 سالگی. گفتم بد نیست این نامه رو بذارم اینجا. خوندن این نامه با دست خط زیباش و انشای خوبی که به کار برده شده، خالی از لطف نیست. هر چند که مخاطب نامه من یا محمد باشیم. از مامانم که این نامه و بقیه چیزا رو برای من ارسال کرد بی نهایت ممنونم.

 

نظرات 5 + ارسال نظر
AA شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:01 ق.ظ

خیلی قشنگ بود، انشای خاصش من و یاد پدر بزرگم انداخت

غول مهربون شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:51 ق.ظ

توجه داری که به شرط ترقی و پیشرفت جای هیچ گونه نگرانی نخواهد بود ولی شما احتیاطا با کلیه لوازم تردد کن!

من خودم و مسعود یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:45 ب.ظ http://3tadoost.blogsky.com

منم یاد پدر بزرگم افتادم
دستخطشون خیلی شبیه این دستخط بود

شروین چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:58 ب.ظ

من افتخار میکنم که همکار بابابزرگم
این نامه محشر ه

سروش از کرمانشاه یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:19 ق.ظ http://www.sunir.blogfa.com

سلام عجب نامه زیبایی ۳ مرتبه اونو خوندم
شما باید به خاطر چنین پدر بزگ فهمیده و فرهیخته ای به خود افتخار کنید
سلام ما رو هم خدمت دادا برسانید.
پیروز باشید سروش آزادی ۲۹/۴/۸۷

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد