مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

ببخشید که نمی نویسم

 

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار

صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل

شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند

در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بو

کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر

کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد

نظرات 3 + ارسال نظر
احسان جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:46 ق.ظ

آلبوم زیبای آستان جانان ! ترک 4 بود فک کنم! بهزاد آلبومشو عیدی بهم دادی امسال.....
چقدر معطل شدن در ترافیک تهران با گوش دادن به این آهنگ حال میداد!

puyan شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:55 ق.ظ

ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو

مارینا شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:07 ب.ظ

با خوندن این شعر یاد دوران بچگیم افتادم بهزاد .. :)
هر موقع کل فامیل که دور هم جمع می شدیم ..برنامه فرهنگی داشتیم خفن و من این شعر و با سرو چمان و سحر بلبل حکایت با صبا کرد .. سه تا شعری بود که همیشه می خوندم و بعدش عموم ادامه می داد..
بعد که بزرگ شدم دوامی زد تو سرم و همه اونا رو فراموش کردم :)
هر کدوم این دورانها قشنگیه خاص خودشو برام داره ..
مرسی از اینکه نوشتی ..همه خاطرات کلی برام زنده شد ..
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد