مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

open house

 

قراره توی دانشگاه ما روز 7 سپتامبر یه برنامه بذارن که اسمش هست open house. من خودم نمیدونم این open house یعنی چی ولی قراره یه سری از دولتمردان بیان و از پولهایی که به دانشگاه دادن بازدید کنن که اینا پولها رو باد هوا نکرده باشن!! خلاصه از اونجایی که یکی از اعضای اصلی استاد منه، ما هم باید برای این برنامه کمکی میکردیم. قرار بود که من دستگاه VNA رو براشون پرزنت کنم ولی از اونجایی که من دارم میرم تورنتو و تا شب قبلش نمیام احتمالا این قضیه من کنسل میشه و صرفا به بقیه برای آماده سازی برنامه باید کمک کنم. امروز جلسه هماهنگی بود و به بچه ها میگفتن که چیا باید بگین و اینا. به همه هم یه لباس یکدست دادند که اونروز بپوشند. یه تی-شرت قرمز که آرم دانشگاه مانیتوبا روشه.  ما هم امروز توی خونه کردیم تنمون و با آقا پویان 2 تا عکس گرفتیم. یه عکس هم از دوچرخه توی خونه گرفتم(البته این عکس مال پریروز صبحه) که اینجا میذارم توی وبلاگ. که نگین ما رو آپدیت تصویری نمیکنی. به امید خدا اول سپتامبر(باید بشه 10 شهریور) دارم میرم تورنتو پیش محمد و ایشالا چند تا از زفقا از جمله آراز و بهرنگ رو قراره که ببینم. اونجا عکس زیاد میگیرم.

 

تا بعد

ی.ه.م

 

نظرات 6 + ارسال نظر
اسی چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:13 ق.ظ

سلام!
بزاد، فکر نمی کنی اون کلا یه مقدار واسه کله شما کوچیکه!؟! عزیزم 40 تا کامپیوتر تو کله شماست!!
میگم از این تی شرت یه 20 تایی می گرفتی واسه سوغاتی خوب چزیه!:D

تاکامی چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:07 ق.ظ

رییس من !!
بزنم به تخته خوب رو اومدی نکنه خبریه ؟؟!!

غول مهربون چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:36 ق.ظ

آقا کنفرانسی بود بگو ما یه تیم داریم که از مدیریت و مخصوصا معاونت، تا کباب سیخ کردن رو هندل میکنه با قیمت رقابتی! تازه بعدشم برا اعضا یه میل گروپ درست میکنیم که بیان توش برا خاطرات کنفرانسشون آبغوره بگیرن و عقده‌های نوشتاریشونو خالی کنن. برا شما چون شمایین یه وبلاگم اشانتیون میدیم!!

ی.ه.م چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:06 ب.ظ

آقا رامیار از شما انتظار نداشتیم بیای زخم زبون بزنی!!‌:)) آقای تاکامی عزیز بابا چه خبری باشه. ما توی تهرانش خبری نبود. اینجا که این کانادایی ها به ما به چشم جهان سومی نگاه میکنن.
اسی جان ما ۳۹ تو از اون کامژیوتر ها رو گذاشتیم تهران فقط یکیشو آوردیم عزیزم !! :)‌ خدا نگهدارت باشه

گلناز جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:46 ق.ظ

آقا بهزاد قرمز به شما خیلی میادا ;)

meredit the king جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:41 ب.ظ

چه باحاله عکسا!!!...ایول...حال کردم...ببخشید که دیر نظر دادم...میدونی که کنفرانس دانشجویی برق بود...سرم شلوغ!:-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد