مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

روزهای آغازین زمستان

 

روزهای آغازین زمستان است و در اینجایی که ما زندگی می کنیم زمستان را به خوبی حس می کنیم. امروز بادهایی دیوانه وار می وزید که گویی می خواهند از بدی آدمها روی زمین انتقام بگیرند. توی این روز سرد زمستانی، امروز من هم توی خودم بودم، تصمیم گرفتم به حافظ تفالی بزنم و کمی حال و هوا را مصفا کنم. شعری آمد که هواره در انتهای زمستان و به هنگام نوروز شنیده بودم. درست در این حال و هوا خواندن این شعر بسیار دلچسب بود.

 

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

ازغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد

چشم نرگس  به شقایق نگران خواهد شد

این تطاول که کشید از غم هجران بلبل

تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

گر ز مسجد به خرابات  شدم خرده مگیر

مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی

مایه نقد بقا را چه کسی ضمان خواهد شد

ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید

از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد

گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت

که بباغ آمد از این راه و از آن خواهد شد

مطربا مجلس انس غزل خوان و سرود

چند گویی که چنین رفت و چنن خواهد شد

حفظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود

قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد

 

یلدا، زمستان و مهرداد

 

فرا رسیدن شب یلدا و آغاز فصل سفید و سرد زمستان و از همه مهمتر فرا رسیدن سالروز تولد مهرداد عزیزم رو یک جا تبریک میگم و امیدوارم که همیشه شاد شاد باشه.