-
زمستان، برف و او
چهارشنبه 16 آبانماه سال 1386 06:25
... و درست در لحظاتی که دانه های سفید برف برای اولین بار امسال فرا رسیدن زمستان را به ما خبر می دادند و در حالیکه با قدمهایم فاصله ها را اندازه می گرفتم، در پس این ابرهای تیره چیزی ماورای این هوای سرد و جریانات زمینی میدیدم. ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم تو کعبه ای هر جا روم قصد مقامت می کنم
-
امشب و حافظ
یکشنبه 13 آبانماه سال 1386 08:17
چند شبی بود که حافظ نخونده بودم. وقتی میری سراغش مخصوصا وقتی که خسته ای خوب خستگی رو از جون به در میکنه. چقدر زیبا حافظ میگه: گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را...
-
سروناز حسن تولدت مبارک
چهارشنبه 9 آبانماه سال 1386 06:58
ای سروناز حسن که خوش می روی به ناز عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز فرخنده بد طلعت خوبت که در ازل ببریده اند بر قد سروت قبای ناز همسر خوبم، زهرای عزیزم، جشن میلادت مبارک نوبهارت ارغوان باد. خنده های زیبایت روشنی بخش زندگی من است. همچنان بر زندگی من بتاب.
-
یادداشتی در مورد علی دایی
دوشنبه 7 آبانماه سال 1386 21:39
یکی دو روزه میخوام راجع به سایپا بنویسم اما نمی دونم چرا هر دفعه نشد. پارسال که سایپا قهرمان شد خودم اینجا از علی دایی نوشتم در تمجیدش. البته آقا بابک منو خواهند بخشید که حالا میخوام ازش انتقاد کنم. فردوسی پور به حق توی برنامه نود هفته پیش جمله خوبی گفت که «علی دایی هیچوقت نمی خواد قبول کنه که اشتباه کرده». دایی آدم...
-
استاد ایوبی
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1386 18:48
امروز توی دانشگاه بیشتر سر و کارم با نرم افزار HFSS بود. این نرم افزار برای ما ساختارهای مایکروویو را تحلیل میکنه. برای کار با این نرم افزار باید ساختار مورد نظر رو دقیقا مشابه اون ساختار فیزیکی بصورت سه بعدی کشید و سپس نرم افزار اون رو تحلیل میکنه. از اونجایی که ساختارهای بزرگ و پیچیده زمان زیادی برای تحلیل می برند،...
-
ممد
یکشنبه 29 مهرماه سال 1386 23:00
یه سری آدما هستند توی زندگی آدم با وجودی که دست روزگار اونا رو از هم جدا میکنه و کم می بینتشون و ارتباط همیشگی قطع میشه، اما اون ارتباط درونی و اون ارتباط ذاتی بینشون حفظ میشه. امروز روز عجیبی بود برام و در حالی که در کوله بار خاطراتم گذشته، مشغول بیرون آوردن چیزای زیر خاکی (به قول شهاب عزیز) بودم ، دلم واسه یک نفری...
-
بازی امروز
جمعه 27 مهرماه سال 1386 12:26
امروز واقعا از بازی پرسپولیس هم تعجب کردم و هم به وجد اومدم. حالا چرا تعجب و چرا به وجد. پرسپولیس 10 تا بازی کرده و 7 تا برد داره و 3 مساوی. از این 7 تا برد یک دونه رو با اختلاف 2 تا برده و یک دونه رو با اختلاف 3 تا. پنج تا پیروزی دیگه همه با اختلاف یک گل بوده. آمار نشون میده پرسپولیس به برد با حداقل اختلاف راضی میشه...
-
پادشاه فصلها پائیز
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 17:36
در مورد داربی نمی نویسم. اگر تحلیل تورج رو بخونید منعکس کننده خیلی از دیدگاههای من هم هست. شاید بعد از نیم فصل یک چیز کلی راجع به افشین قطبی و ناصر حجازی نوشتم. امروز که پیاده داشتم می اومدم، برگهای زرد پائیزی سر و صدایی زیر پای من راه انداخته بودند و ناخود آگاه منو یاد اخوان و شعر باغ من می اندازه. پاییز خودشو داره...
-
و اما پیش از داربی
شنبه 21 مهرماه سال 1386 22:59
در آستانه داربی و نتایجی که برای سایر تیمها به دست اومده٬ شرایط جدول رو خیلی ویژه کرده. یک نکته ملموسه اونم اینکه اگه پرسپولیس ببره به عرش رسیده و عملا قهرمان نیم فصل میشه. چون دیگه حسابی خودش رو از رقبا جلو می اندازه و سپاهان با انرژی فوق العاده ای که برای جام باشگاههای آسیا داره خرج میکنه، تا نیم فصل نمی تونه واسه...
-
عید فطر
شنبه 21 مهرماه سال 1386 10:39
عید فطر اومد. حس خیلی خوبی دارم. توی عیدهای مذهبی، عیدیه که احساسش می کنم و واقعا احساس خوبی می کنم. کاملا خوشحالم مثل عید نوروز. قشنگ مناسبتش رو با تمام وجود درک میکنم. خدایا متشکریم و از اینکه به ما سلامتی دادی تا توفیق روزه گرفتن داشته باشیم، ممنونیم. دلمون واسه مهمونیت تنگ میشه، خصوصا که امسال ماه رمضان برای من...
-
مسئول آزمایشگاه
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1386 19:44
یه مسئول آزمایشگاه داریم که میریم پیشش تست هامون رو انجام میدیم. خیلی بد اخلاق و بد عنقه و کلا هیچ جوری نمیشه تحملش کرد! وقتی وارد دفترش میشی، کامپیوترش جوریه که مانیتورش رو به شماست و خودش پشت به شماست و باید صداش کنی. امروز دیدم بالای مانیتورش نوشته : I am not deaf I am ignoring you… ی.ه.م پ.ن. امروز آزمایشات به...
-
کدام استقلال، کدام پیروزی
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 02:55
به مسعود ده نمکی علیرغم اینکه شناختی ندارم، علاقه چندانی ندارم. چونکه شاید میگن توی 18 تیر جزو کسانی بوده که به خوابگاه حمله کرده بوده هر چند خودش بگه در قامت خبرنگار اونجا ظاهر شده باشم. بعد از فیلم اخراجی ها هم که بیشتر ذهنیتم خدشه دار شد. نمی دونم چرا اون فیلم رو با وجودی که اون همه مورد توجه استقبال عامه قرار گرفت...
-
Indian Summer
شنبه 14 مهرماه سال 1386 20:57
نمی دونم تا بحال کدومتون اسم Indian Summer رو شنیدین یا اصلا می دونین چی هست. من خودمم نمی دونستم و محمد امروز بهم گفت و اولین بار اسم همچین پدیده جوی رو شنیدم. Indian Summer بنا بر تعریفی که سایت ویکی پدیا ازش ارائه کرده عبارتست از نامی است که به تعدادی روزهای آفتابی و هوای گرم در پائیز اطلاق میشه که روزهای زیادی به...
-
حکایت اتوبوس سواری امروز من...
پنجشنبه 12 مهرماه سال 1386 19:23
امروز صبح ساعت هشت و نیم کلاس داشتم. میتونستم با اتوبوس ساعت 8 هم برم ولی خب ترجیح دادم یه کم زودتر برم و با اتوبوس قبلی یعنی ساعت یک ربع به هشت برم. یه جوری تو ایستگاه بودم که همون یکربع به هشت بود. یه نفر دیگه هم جز من تو ایستگاه بود. همینطوری توی ایستگاه منتظر اتوبوس بودم که دیدم یه جمع 7-8 نفری از بچه های 15-16...
-
تولد مادرم :)
چهارشنبه 11 مهرماه سال 1386 23:27
فرشته مهربان زندگیم، مادرم، تولدت مبارک وجود آسمانیت، همواره گرمابخش وجودم بوده است حضورت مستدام و سایه پر مهرت بر سرم طولانی باد.
-
شهادت حضرت علی (ع)
دوشنبه 9 مهرماه سال 1386 19:58
به مناسبت ضربت خوردن و شهادت امیر المومنین علی علیه السلام این شعر مولانا بد نیست. حال و هوای مولا رو برامون زنده میکنه. یا حق. دعا فراموش نشه توی این شبهای عزیز. از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری برآورد و شتافت او خدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبی و هر ولی در زمان...
-
گلبانگ سربلندی...
یکشنبه 8 مهرماه سال 1386 19:51
دلم حافظ می خواست. حافظی را که زهرای عزیز قبل از اومدنم بهم داد رو باز کردم. این غزل حافظ جدا خوندن داره مخصوصا بیتی که میگه «بر آستان جانان گر سر توان نهادن، گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد» راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست گر راهزن تو باشی صد...
-
پرسپولیس در همدان
پنجشنبه 5 مهرماه سال 1386 18:19
همیشه از بچگی فکر میکردم پرسپولیس جلوی هر تیمی بازی کنه طرفدار پرسپولیسم و دوست دارم ببره. امروز پرسپولیس با پاس همدان بازی داشت. برای اولین بار دوست داشتم پرسپولیس برنده نشه تا تیم شهرمون جلوی تماشاچی هاش بازنده نشه ولی درست در روزی که دوست نداشتم پرسپولیس برنده بشه برنده شد. خدا کنه حالا از این به بعد همه بازی ها رو...
-
ماه رمضون و این روزا ...
چهارشنبه 4 مهرماه سال 1386 06:59
ماه رمضون در فضایی متفاوت داره تجربه میشه. یه سفره خیلی خیلی ساده و در عین حال با صفا. نون و پنیر و گوجه و سبزی با گردوهایی که دایی مهدی و شروین بهم دادند از ایران. بعدش هم سوپی که محمد درست کرده. دیشب که ساعت 9 خسته از کلاس میاومدم دیدم محمد خیلی مهربانانه سفره ای روی زمین چیده و چیزی نخورده تا من بیام. خیلی افطاری...
-
به بهانه آغاز پائیز
یکشنبه 1 مهرماه سال 1386 03:19
فصل پائیز شروع شد و باز هم شعار معروف که «برگ از درخت خسته میشه وگرنه پائیز بهوونه است» امروز اول مهره. روز بازگشایی مدارس. روز قشنگیه که درست 10 سال پیش آخرین بار تجربه اش کردم. خوش به حال بچه مدرسه ای ها مخصوصا کسری. امروز روز تولد استاد مسلم آواز ایران، محمد رضا شجریان هم هست. خدا ایشون رو حفظ کنه تا بازم برامون...
-
بازگشت
شنبه 31 شهریورماه سال 1386 07:43
من برگشتم. از بهترین و سرنوشت ساز ترین سفر زندگیم برگشتم. سفری که خداحافظیش خیلی سخت بود ولی یاد لحظات شیرینش با یک همسر خوب و مهربون منو زنده و تازه نگه میداره. درست در آخرین لحظات تابستان 86 می نویسم، تابستانی که سرنوشت من رو با سرنوشت زهرای عزیزم گره زد و ما رو به رسم تقدیر در جاده زندگی کنار هم قرار داد. دیدن...
-
شازده خانوم خوش آمدی
شنبه 10 شهریورماه سال 1386 05:58
دو تا دستام مرکبی تموم شعرام خط خطی پیش شما شازده خانوم منم فقیر پا پتی غرور رو بردار و ببر دلم میگه دلم میگه غلامی رو به جون بخر دلم میگه دلم میگه شازده خانوم قابل باشم باید بگم به شعر من خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی شازده خانوم چه خاکی و چه بی ریا به منزل خود آمدی خود آمدی خود آمدی...
-
لحظه دیدار
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 08:31
به این تقویم که نگاه میکنی عدد 21 مرداد رو نشون میده. منتهی سال 1386. درست همین روز منتهی از نوع 1385 راهی کانادا شدم و انشاالله تا 2-3 روز دیگه دوباره میام و سری به وطن میزنم. لحظه ی دیدار نزدیک است باز، من دیوانه ام ، مستم باز، گویی در جهان دیگری هستم های ، نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ های ، نپریشی صفای زلفکم را...
-
خداحافظ 197 آلبرت
جمعه 19 مردادماه سال 1386 22:06
وسطهای اردیبهشت بود که برای یک دوره موقت 4 ماهه توی خیابون آلبرت و در خونه شماره 197 یک اتاق اجاره کردم. خوب روزگار منو با فرهنگ یک پسر مهاجر ایرانی که چند سالی است در کاناداست آشنا کرد و روزها و شبهای خوبی رو با هم داشتیم. دیشب با خوردن قرمه سبزی و کشیدن یه عالم قلیون (اینقدر کشیدیم که دیگه نای کشیدن نداشتیم، اسی جات...
-
آشفته بازار...
دوشنبه 15 مردادماه سال 1386 20:17
امروز از عصری همه اش آهنگ آشفته بازار داریوش رو گوش میدم. حس عجیبی داره. یکی با خنده آمد از پس راه یکی با گریه ای مغموم گم شد در این آشفته بازار هیاهو حقیقت تلخ و نامعلوم گم شد دلم تنگ است دلم میسوزد از باغی که میسوزد نه دیداری نه بیداری نه دستی از سر یاری مرا آشفته می دارد چنین آشفته بازاری تمام عمر بستیم و شکستیم به...
-
بسکتبال ایران بر بام آسیا
یکشنبه 14 مردادماه سال 1386 11:21
درست یکشنبه دو هفته پیش بود که تیم فوتبالمون، خطیبی و امیر قلعه نویی اونجوری حال همه رو گرفتند. ولی این هفته یکشنبه واقعا تیم بسکتبال ما گل کاشت و با پیروزی خیره کننده اش در مقابل لبنان تونست قهرمان آسیا بشه. اینکه چرا در والیبال، بسکتبال، هندبال و اخیرا دو و میدانی و بعضی رشته های دیگه می تونیم اما در فوتبال نمی...
-
بالاخره استاد مرغ سحر را در کنسرت اخیرش خواند!
شنبه 13 مردادماه سال 1386 13:42
-
یه چیزی راجع به کانادا ...
شنبه 13 مردادماه سال 1386 07:15
یه بنده خدایی هست، هر از چند گاهی میاد به ما یک سری بد و بیراه هایی تو بخش نظرات میگه که خاک بر سرت که رفتی کانادا و حیف کانادا که تو رو راه دادن و از این صحبتها. خلاصه که من نمی دونم چه غرض ورزی با ما دارند ایشون ولی خیلی وقت بود از یک نکته مثبت اینجا میخواستم بنویسم که هر دفعه نمیشد و دیروز که سوار اتوبوس شده بودم،...
-
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس..
جمعه 12 مردادماه سال 1386 00:27
یه وقتایی میشه که از بی حس و حالی و بی رمقی دیگه توانت رو از دست میدی. حالا این می تونه علتهای بی شماری داشته باشه. میتونه خستگی های ناشی از روزمرگی، خستگی های روحی و خیلی چیزهای دیگه داشته باشه. بعد یکباره با شنیدن یک جمله، یا خوندن یک نوشته و یا زمزمه کردن یک شعر کلی متحول میشی و انرژی می گیری. امشب از اون شبها بود...
-
تو را من چشم در راهم ...
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 14:55
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم شباهنگام نیما یوشیج