حدود 1 ماهی است که به شهر جدید نقل مکان کرده ایم. هنوز در آپارتمان موقتی که از طرف محل کار جدید برایمان گرفته شده مستقر هتستیم. برای اجاره آپارتمانی در حال ساخت خیلی نزدیک به محل کار پیدا کرده ایم که حدود 50 روز دیگر آماده می شود. بنابراین تا آماده شدن آن همچنان در این آپارتمان موقت ساکن خواهیم بود. اینجا به محل کار خیلی نزدیک است و اکثر روزها برای نهار به خانه می آیم و حتی فرصت یک چرت زدن را هم دارم. از این جهت خیلی خوب است.
شهر جدید هم جالب است. خیلی جاهای زیادی دارد برای کشف و مشاهده. مهمترینش کلی مسیرهای طولانی و کوتاه کوهنوردی است. به سادگی و با مقداری رانندگی می شود پای یکی از این مسیرهای کوهنوردی رسید و در دل کوههای نه چندان مرتفع و سرسبز حرکت کرد.
از آن گذشته تعداد زیادی مراکز سرگرمی و بازی برای بچه ها هست که یکی یک مشغول پیدا کردنشان هستیم و علی هم بسیار از آنها لذت می برد. هوا هم خیلی مناسب است و جان می دهد برای ورزش کردن. زهرا هم به وجد آمده است و برای یک مسابقه دوی 5 کیلومتر قرار است اسم بنویسد و تمرین کند. من هم سعی می کنم کمابیش فعال باشم و به دوندگی و در آنیده نزدیک دوچرخه سواری بپردازم.
فردا هم که روز پدر است و 2امین سالی که روز پدر برایم مصداق پیدا کرده است. پدر بودن حس عمیقی است که هر روز که می گذرد بیشتر درکش می کنم و بیشتر پدر خودم و شاید پدرهای دیگر را درک میکنم. در هر حال این روز بر همه پدرهای عزیز مبارک. امیدوارم همگی سلامت باشند.
دو هفته پر از فراز و نشیبی را داشتیم و بعد از بالا و پایین شدن های فراوان تصمیم گرفتیم به کالیفرنیا نقل مکان کنیم. حدود یک ماه و نیم دیگر باید کار جدید را در آنجا شروع کنم. امیدوارم این انتخاب برای ما و خانواده ما پر از خیر باشد. برای بار پنجم شهری را که مدتی در آن زیسته ام را ترک می کنم و به جایی جدید می روم. با زندگی در هر جایی دوستان و عزیزانی جدید پیدا می کنی و خاطراتی درست می کنی که با گاهی فکر کردن به آن خاطرات ملال آور می شود اما باید در مسیر زندگی جاری بود و از این مصائب نترسید. به این ترتیب، سن حوزه ششمین شهری خواهد بود که در آن زندگی خواهم کرد.