مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

هلیم

تا امروز فکر می کردم «هلیم» را با «ح» می نویسند. ممنون از آقای دکتر آزردگان بابت یاد دادن این نکته که «هلیم» با «ه» نوشته میشه.

یک سال پیش درست همین روز تو آمدی

زهرای نازنینم، امروز سالروز ورودت را به خانه مان جشن می گیرم. خانه ای پر از صفا و عشق و یکرنگی. یک سال پیش درست در همین روز وجود پرمهرت، انتظار طولانی و لبریز شده ام را پایان داد. اگر چه روز ولنتاین روز 14 فوریه است اما برای من روز ولنتاین یا همان روز عشق روزی است که تو به من پیوستی. آن روزهای سخت دور از هم بودن باعث شد تا در تمام روزهای با هم بودن قدر وجودت را بدانم و مزه خوشبخت بودن را با تمام وجود احساس کنم. ممنونم از این همه عشق و صفا. سالروز ورودت مبارک.

چگونه نه بگوییم

این داستان با واسطه از استاد لطفی زاده بنیانگذار علم فازی به دست من رسیده. ایشان این داستان کوتاه را در خصوص فرهنگ هایی که در آن «نه» گفتن به خواسته طرف مقابل زشت محسوب می شود فرستاده است. بخوانید و لذت ببرید. خصوصا تقدیم می شود به سرور عظیم الشان تاکامی عزیز.

 

In some cultures it is impolite to respond with "No" to a request. Iranian culture is a case in point


  A few years ago, a father and his son came to the United States from Iran. They settled in Los Angeles and opened a pharmacy. A customer walked in and asked the son, who was at the counter, "Do you have smoked sturgeon?" The son was taken back by this question and told the customer "What are you talking about? This is not a fish market, it is a pharmacy. There is a fish market around the corner. Why don't you go there?" The customer then asked, "Do you have caviar?" The son became irritated and raising his voice said, "Don't you understand me. I repeat this is not a fish market, this is a pharmacy." At this point the father who was at the back of the store came over to the counter and told his son, "Let me take care of the customer." He asked, "What can I do for you?" The customer repeated his question about the smoked sturgeon. The father responded with "Of course. I will be pleased to provide it for you." The customer said, "I am very pleased to hear that. How about caviar?" The father said, "No problem. I can give you as much as you need." The customer was very pleased by this response. He told the father, "I need 4oz. of caviar. How much would it cost?" The father said, "Do you have a prescription?" :D

بازم وینیپگ

انگار قسمت هست که ما هر سال یک بار هم که شده بریم وینیپگ. برای کاری چند روزی بازم دارم میرم وینیپگ. دیدار با دوستان قدیمی خیلی هیجان انگیزه.

سخنرانی کدیور و یک پرسش مهم

دیشب به مناسبت چهلمین روز درگذشت آقای منتظری مراسمی در دانشگاه واترلو برقرار بود و آقای محسن کدیور هم سخنران مراسم بود. ایشان در سخنرانیش به مسائل روز اشاره کرد و در مورد جنبش سبز و خواسته های عملی جنبش نکاتی را متذکر شد. در بخش پرسش و پاسخ انتهایی دوستان سوالاتی را پرسیدند. سوالی از ایشان پرسیده شد که سوال من هم به عنوان یک دغدغه ذهنی نیز هست.  مضمون سوال این است، دین اسلام به شهادت همه از جمله مرحوم منتظری احکامی دارد که نیاز به حکومت دارد. اگر قائل به جدایی دین از سیاست هستید تکلیف اجرای این احکام اسلامی را در چهارچوب حکومت غیر دینی چگونه می بینید؟ اگر قائل به جدایی نیستید، آیا اساسا حکومت فعلی جمهوری اسلامی قابلیت یک حکومت دموکراتیک را داراست؟

البته متن دقیق سوال این نبود و من فقط مضمون را آوردم. آنچه که از جواب ایشان خاطرم مانده این است که باور ایشان یک نظام دموکراتیک اسلامی بود و معتقد بود در صورت برآورده شدن دو شرط این حکومت دموکراتیک دینی تحقق پذیر است. یک- وجود دین باعث تبعیض هیچ نفری به نفر دیگری نشود و در آن نظام همه با هم تحت هر شرایطی برابر باشند. دوم- اینکه اجرای احکام اسلامی منوط به خواسته اکثریت باشد. یعنی مادامی که اکثریت خواستار اجرای احکام اسلامی هستند آن قوانین باید اجرا شود. به طور خلاصه، در حکومت دینی باید این امکان وجود داشته باشد که هر اقلیتی این امکان را داشته باشد که روزی اکثریت باشد به شرط آنکه مردم بخواهند.

 

از دیشب داشتم فکر می کردم که جامعه ما چقدر توانایی برقراری این دو شرط را دارد؟

 

بازی جوانمردانه

فیلمی در اینترنت هست که در آن بازیکنان تیم آژاکس که به اشتباه برای شروع بازی می خواهد توپ را به بازیکن حریف پاس بدهند دروازه شان را باز می کنند. آنها در ژاسخ به حریف اجازه می دهند تا دروازه شان را باز کنند تا با رعایت بازی جوانمردانه به طور کامل گل زده اشتباهی را جبران کنند. در زیر ویدیوی این حرکت را می توان دید.



امروز صحنه زیبایی را از فوتبال خودمان دیدم که بسیار مرا به وجد آورد. امین متوسل زاده مهاجم جوان تیم مقاومت سپاسی در صحنه ای که دروازه بان استیل آذین بر روی زمین افتاده بود و می توانست به سمت دروازه شلیک کند این کار را نکرد و توپ را به بیرون زد. این کار به نظرم در فوتبال ما که این روزها فقط و فقط به حالش تاسف می خوریم جای بسیار خوشحالی دارد. باید این جوان را تشویق کرد و به دیگر بازیکنان و ورزشکاران هم یاد داد که با الگو گیری از امثال پوریای ولی و تختی جوانمردی را الگوی خویش کنند و بدانند که این حرکات است که ماندگار است. زنده باد روح جوانمردی و بازی جوانمردانه. در زیر ویدیوی این حرکت در یوتیوب رو گذاشتم.



گرمایش زمین

چند روزی است که می خواهم سر صبر و با آرامش بنویسم اما نمی شود. می خواهم راجع به گرمایش زمین بنویسم که بدجوری گریبانمان را گرفته است. زمستان امسال هو.ای کانادا به طرز عجیبی گرمتر از سالهای گذشته است. خبری از سرماهای زیر 20 درجه زیر صفر و طوفانها و کولاکهای زمستانی نیست. سطح خیابانها و معابر که همیشه مملو از برف بود کاملا عاری از برف است و دمای هوا هم حدود صفر درجه است (دیروز در تورنتو دمای هوا تا 9 درجه بالای صفر هم رسید). هر چند این هوا ساکنین کانادا را کمی خوشحال می کند که آن سوز و سرما را احساس نکنند اما نوید پیغامهای بسیار غم انگیزی برای ادامه زندگی بشریت است. هوای تهران و نقاط مختلف ایران را هم که مقایسه می کنم پدیده گرم شدگی عمومی کره زمین را با تمام وجود احساس می کنم و خطری که حالا همه باید جدی بگیریم.

اینکه دولتها و سازمانهای مربوطه چقدر اهمیت می دهند موضوع بحث من نیست اما هر انسانی فارغ از نژاد و منطقه زندگی باید نکات مهمی را به طور شخصی رعایت کند. مهمترین آن استفاده بهینه از آنرزی است. چند نکته ای به ذهنم می رسد که مدتی است با دقت و وسواس اجرا می کنم.

  • در زمستان و تابستان  تا حد امکان کم انرژی مصرف کنیم. مثلا چه در فصل سرد و چه در گرم حداکثر یک اتاق خانه مان را گرم یا سرد کنیم و از اعضای خانواده هم بخواهیم که آنها هم از همان اتاق برای کارهای روزمره شان استفاده کنند.
  • در ساعاتی که منزل نیستیم از مصرف انرژی پرهیز کنیم.
  • چراغهای کم مصرف استفاده کنیم و حتما حتما لامپ اضافی خاموش.
  • حتی الامکان از خودروهای عمومی استفاده کنیم (خودم در این زمینه بسیار بد عمل می کنم و در فکر اصلاح اسای این بند هستم) و از استفاده از خودری شخصی بپرهیزیم. از خریدن خودروهای پرمصرف برای استفاده های شخصی به شدت بپرهیزیم.
  • کمتر زباله ایجاد کنیم و در جاهائیکه امکانش هست زباله ها را طبقه بندی کنیم تا امکان بازیافت آسانتر باشد.