سنم به عددی رسیده که دوستان و اطرافیانم یا تازه عروس و داماد هستند، یا در شرف ازدواج و یا چند سالی هست که ازدواج کرده اند و بچه یا بچه هایی هم دارند. بعضی وقتها که مشغول بازی با بچه ها میشم، شدیدا به فکر فرو میرم. از اینکه واقعا نسل بعدی ما به دنیا آمده و در حال گذر از دوران نوزادی و ورود به دوران کودکی خودش است. اتفاقی که یک بار برای پدر ها و مادر ها و دو بار برای پدربزرگها و مادربزرگهایمان افتاده است. این اتفاق گرچه کمابیش برای همسن های من عادی و روزمره شده است، اما بعضا برایم بسیار سنگینی می کند. نسل جدیدی می آید و آنچه نسل فعلی می کند و تصمیم می گیرد پیشینه او می شود و در سرنوشت او تاثیرگزار. چه شخصی و چه اجتماعی به قضیه نگاه کنیم مسئولیت بسیار سنگین است. ما مسئول انتقال فرهنگ و اصالتی هستیم که آن را از پدران و مادرانمان به ارث بردیم. ما مسئول اصلاح مسائلی هستیم که نسل قبل کردند و به نظرمان اشتباه آمد و حالا حیفمان می آید همانها بر سر نسل جدید بیاید و بالاخره چه سوخته باشیم و چه نسوخته دوست داریم نسل آینده مان نسل سوخته نباشد. بد نیست گاهی خارج از شلوغی ها و روزمرگی ها به نسل آینده مان که یادآور روزهای خوش کودکی ما هستند فکر کنیم و معقولانه تر و مسئولانه تر زندگی کنیم.
فردا بازی برگشت دور یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپاست و طی آن دو بازی مهم انجام خواهد شد. بارسلونا به مصاف بایرن می رود و لیورپول به مصاف چلسی. بارسلونا با نتیجه ای که در نیمه اول بازی رفت به دست آورد تقریبا راه صعود را هوار کرد اما نکته قابل توجه در این تیم قدرت هجومی ویرانگر این تیم است که لرزه بر اندام تیمهای مختلف می اندازد. بازیکنان هنرمند و با تکنیک در قالب یک تیم تمام هجومی به چیزی جز زدن گلهای زیاد و پیروزی در مسابقات فکر نمی کنند. شما بازی هایشان را که نگاه می کنید پر از هیجان و میل به برتری و گل زدن است. حتی وقتی هم که جلو هستند و تیم حریف باید برای جبران بیاید بازهم بر حریف می تازند و می تازند و به نظر من بهترین و سرحال ترین تیم حال حاضر فوتبال اروپا باشند. بعد از گذشت سه سال بارسا یک بار دیگر در راه فتح جام باشگاههای اروپا قرار گرفته است. سه سال پیش هم با تیمی چنین هجومی بود که بارسا همه حریفان را از پیش رو برداشت و قهرمان اروپا شد. از آن تیم هنوز اتوئو، مسی، ژاوی، اینیستا، پویول و مارکز در این تیم هستند و می توانند با الهام از آن فتح بزرگ بار دیگر تیم را به قهرمانی سوق بدهند. بارسا در دو جام داخلی اسپانیا هم مدعی جدی است. در لیگ صدرنشین مطلق هستند و در جام حذفی هم به فینال رفته اند. فکر نمی کنید باید از جایمان برخیزیم و برای این تیم هنرمند دست بزنیم و تحسینشان کنیم؟
امروز رفتیم تورنتو. خیلی خوش گذشت. یک عالمه دوست و آشنا دیدیم. غذا هم خوردیم! چلوکباب سلطانی و بختیاری. همه چیز خیلی خوب بود الا اینکه شلواری که برای بار دوم می پوشیدمش موقع خروج از یک مغازه به پاشنه دم در گیر کرد و پاره شد. خیلی حالگیری بود. تنها امیدم اینه که بفرستمش برای مامانم و برای یک جوری رفوش کنه.
فقط حیف که دوربین نداشتیم از خودمون عکس بگیریم. روز خیلی خوبی بود.
امروز با زهرا یک اصطلاح جدید انگلیسی آموختیم. شبیه اصطلاحاتی که در فارسی برای انجام کارهای بیهوده داریم مثل آب در هاون کوفتن، محیط به کفچه پیمودن یا البرز به کلند بر گرفتن. شبیه این اصطلاح را هم در انگلیسی داریم. Wild Goose Chase به معنای لغوی در تعقیب غاز وحشی، یعنی کار بیهوده کردن. ظاهرا این اصطلاح اولین بار توسط شکسپیر در رومئو و ژولیت به کار برده شده است و بعدا به عنوان یک اصطلاح عامیانه در آمده است.
دیروز رفتیم المایرا (Elmira) فستیوال سیروپ افرا (Maple Syrup). خیلی خیلی سرد بود ولی گرمای وجود زهرا باعث شد که سرما رو احساس نکنیم و خیلی خوش بگذره. یک عکس بر پشت چهار چرخه ای که با تراکتور کشیده می شد رو می ذارم اینجا. جای همه دوستان خیلی خوش گذشت.
یک زنگ از یک دوست قدیمی. یک سری حرف و بعد هم کلی فکر و خیال برای من. این ترانه سیاوش قمیشی تنها چیزیه که می تونم چشمهامو ببندم و یاد خیلی چیزها رو زنده کنم.
هنوز برنامه نود را ندیده ام . اما شنیدم که از 3 میلیون نفری که در این نظر سنجی شرکت کرده اند 59 درصد معتقد بودند که علی دایی مقصر ناکامی تیم ملی است. در اینکه علی دایی یکی از ارکان اصلی شکست ما بود شکی نداریم اما علی دایی در فضایی به سرمربیگری می رسد که فدراسیونی بی کفایت متولی تیم ملی فوتبال است. بر همگان آشکار شده است که رئیس فدراسیون فوتبال اختیار چندانی از خودش ندارد. آقای کافشیان که سابقه ای در فوتبال و مدیریت فوتبالی ندارد آنچنان دچار تناقض گویی های آشکار می شود که به هیچ عنوان نمی توان روی حرفهایش حساب کرد. فدراسیونی که به مدد روابط برترین فدراسیون سال آسیا می شود، در حالیکه روشن تر از روز است که این فدراسیون در برنامه ریزی و راهبرد اهدافش با موانع سختی روبروست. اینکه اخراج دایی مشکل ما را حل کرد قطعا پاسخ منفی است و بعد از پیروزی عربستان بر امارات همه نیک می دانیم که سرنوشت صعود ما به اما و اگرهای زیادی وابسته شده است. مربی آینده تیم ملی هر کسی که باشد، چه داخلی باشد و چه خارجی، چه هجومی فکر کند و چه دفاعی، آسان نمی تواند تیم ما را به جام جهانی ببرد و احتمال زیاد تیم ما حذف خواهد شد. حذف از مقدماتی جام جهانی اگر چه دردناک است، اما به هیچ عنوان آخر خط نیست. هلند در 2002 و انگلیس در 2006 با آن همه عظمت و قدمت به دور نهایی راه پیدا نکردند. پس بیاییم واقع گرایانه به فوتبالمان نگاه کنیم. سالهای سال است دفاع چپ مطمئنی نداریم. برانکو دست به دامان ستار زارعی می شد که در تیمش مهاجم بازی می کرد و علی دایی حسن اشجاری را به تیم آورد که نشان داد بازی اش چندان چنگی به دل نمی زند. هر چقدر می گردیم اثری از یک دفاع چپ مطمئن در تیم های باشگاهی مان نمی بینیم. وقت آن نشده که بر روی جوانانمان برای این پست سرمایه گذاری کنیم و کسی مثل «مجتبی محرمی» تربیت کنیم که زمانی بهترین دفاع چپ آسیا بود؟ ما بعد از دوره درخشان دایی بین سالهای 1996 تا 2000 و وحید هاشمیان بین سالهای 2004- 2006 مهاجم خوب و تمام کننده ای در تیم ملی نداشته ایم. وقت آن نرسیده با سرمایه گذاری و میدان دادن به آقای گل کنونی لیگمان «آرش برهانی» و در آینده پس از رفع کامل مصدومیت به «محسن خلیلی» دو مهاجم شاخص به آسیا معرفی کنیم؟ در این باب صحبت بسیار است. امیدواریم مربی آینده تیم ملی بتواند از تجربه مربیان و کارشناسان به خوبی استفاده کند تا در آینده شاهد بازی های درخشان از تیممان باشیم.