امروز صبح ساعت هشت و نیم کلاس داشتم. میتونستم با اتوبوس ساعت 8 هم برم ولی خب ترجیح دادم یه کم زودتر برم و با اتوبوس قبلی یعنی ساعت یک ربع به هشت برم. یه جوری تو ایستگاه بودم که همون یکربع به هشت بود. یه نفر دیگه هم جز من تو ایستگاه بود. همینطوری توی ایستگاه منتظر اتوبوس بودم که دیدم یه جمع 7-8 نفری از بچه های 15-16 ساله اومدند توی ایستگاه. شوخ و شنگ. یاد دوران دبیرستان خودم افتاده بودم. با همین شور و حال می رفتیم سوار اتوبوس میشدیم و با هم شوخی میکردیم. یاد اون موقعها افتاده بودم که دیدم اتوبوس توی ایستگاه وایستاده و بچه ها دارن یکی یکی سوار میشن. لبخندی میزدم به یاد اون روزای خوش. راننده با لبخندی از مسافران جوانش استقبال میکرد. من هم سوار شدم و بلیطم را دادم. اتوبوس شلوغ بود و جای نشستن نداشت. مجبور شدم وسطهای اتوبوس بایستم. این بچه ها هم با i-podهاشون سرگرم بودند و بعضی هاشون با هم دیگه بلند بلند حرف میزندند. کمی که اتوبوس رفت یک نگاهی به همه اتوبوس کردم دیدم همه مسافرا آدمهای همین سن و سال هستند. همه 14-15 ساله. بازم یاد مدرسه افتاده بودم.
غرق این افکارم بودم که متوجه شدم اتوبوس در ایستگاههای همیشگی توقف نمیکند و پیوسته داره به راهش ادامه میده. دیگه یه جا که مسیر همیشگی رو نرفت و یک خیابون دیگه رو پیچید فهمیدم بعله اتوبوس رو اشتباه سوار شدم! به روی خودم نیاوردم و با خودم گفتم که اولین ایستگاه پیاده میشم. مدتی طول کشید تا بالاخره اتوبوس وایستاد ولی دیدم همه دارن پیاده میشن و دیدم چند تا اتوبوس دیگه هم وایستاده بودند و دارن مسافرهاشون که همه بچه های نوجوون هستند رو پیاده میکنند. بالاخره دوزاریم افتاد که اینی که سوار شدم اتوبوس شهری نبود و سرویس مدرسه بوده! بماند که چه جوری مجبور شدیم دست از پا درازتر از اونجا پیاده برگردیم تا دانشگاه و کلاس رو هم از دست دادیم ولی من توی کف اون راننده سوریس مدرسه هستم که وقتی من بهش بلیط دادم و سوار شدم نگفت مرتیکه تو اینجا چی کار میکنی! هر چند که تقصیر خودم بودم که شماره اتوبوس رو موقع سوار دن چک نکردم. این کانادایی ها و اینکه به کارت به هیچ عنوان کاری ندارند هم یه موقعایی میره رو اعصاب آدم. اینم یه نمونه اش بود!
بابا تقصیر راننده چیه؟ شما native میزنی فکر کرده میخوای بری به یاد قدیما به مدرسهات سر بزنی (;
ولی جدی ماشا... به ضعف قوه مداخله آقای راننده :)
بهزاد عز یز م
ز یاد هم تقصیر آقای راننده نیست آخر مگر نمی دانی
" عاشقی است و ..."
بهزاد جان من یه ده پونزده سالی میشه ندیدمت...ماشالله چه جوون موندی که آقای راننده نتونسته تشخیص بده...
agha behzad ranande to kafe shoma bode
behzad jooon:(( akhe to chera inghadr shooooooooooooti:((:((
تورج درست میگه دعوا نکنین