-
یه شب یه روز یه ماه...
شنبه 25 آذرماه سال 1385 20:15
دیشب دنبال یه سری آهنگ قدیمی بودم روی اینترنت و به طور اتفاقی یک آهنگ خیلی قشنگ از عارف و عهدیه پیدا کردم که اولین آهنگی میشه که پیمان یاحقی برامون خوند. شاید پیدا کردنش رو اینترنت سخت باشه اینه که من میذارمش اینجا برای دانلود . خلاصه که یاد رفقای جونی بخیر. شهاب، آیدین، پیمان... یه شب یه روز یه ماه یه سال یه عمره که...
-
نزدیک شدن به یک پایان
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1385 04:00
خب به سلامتی این نیز بگذشت و ساده تر از اون چیزی که فکر میکردم. حالا رسما 8 روز دیگه از موندن من توی وینیپگ مونده. روزهایی که خیلی زود گذشت و خاطره شد. این وبلاگ هم 8 روز دیگه تعطیل میشه. نمیدوم که وقتی از اینجا برم آیا دوباره خواهم نوشت یا نه؟ آیا همینجا ادامه خواهم داد یا نه؟ ولی خب هر چی هست یک زندگی جدید، در حال...
-
فردا...
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1385 00:14
امروز روز امتحان درس الکترونیک 3 بود. درسی که من TA بودم و امروز صبح رفتم برای روز آخر TA در این درس. امتحان که 3 ساعت بود به سلامتی برگزار شد ولی به شدت خسته شدم. خصوصا اینکه دیشب اصلا خوب نخوابیده بودم. خلاصه که این نیز بگذشت. فردا روز مهمیه برام و در عین حال شاید خیلی سخت. خیلی به دعا احتیاج دارم. اگه موفق شدم،...
-
تاریخ تولید و انقضا
یکشنبه 19 آذرماه سال 1385 23:47
-
محض آپدیت...
جمعه 17 آذرماه سال 1385 02:28
امروز با دوست بسیار عزیزی در ایران چت میکردم بعد میگفت مرتب F5 رو میزنم ولی خبری نمیشه و صفحه آپدیت نمیشه. هر چی فکر میکنم. میبینم نوشتنم نمیاد. الان نزدیک 5 بعد از ظهره و هوا طبق روال روزهای اخیرش سرد. دیشب فکر کنم سردترین شبی بود که من توی کانادا داشتم. توی آزمایشگاه تنها هستم و دارم آهنگ I am your man مال Leonard...
-
ویوا بارسا ...
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1385 08:41
ما امروز ظهر ساعت یک و نیم بعد از ظهر بود که خسته شدیم و گفتیم بریم یک قهوه بزنیم. همینطور قدم زنان در حال تفکر هم بودیم اومدیم تا رسیدیم به استار باکس. یک قهوه متوسط کم برشته شده ( Light Roast ) سفارش دادم و اومدم برگردم دیدم تلویزیون بزرگ توی استارباکس فوتبال پخش میکنه. به خودم که اومدم دیدم رونالدینهو روی صفحه...
-
هدیه ای از طرف نسترن!
دوشنبه 13 آذرماه سال 1385 00:06
این عکسو از نسترن هدیه گرفتم. عکس ما وقتی که طفل گهواره بودیم. آقا پدرام به چشم برادری به ما نگاه کن. نسترن دستت درد نکنه. حالا چقدر به الان من شبیه است؟ در ضمن ارباب تاکامی، خیلی مخلصیم. از اینکه کامنت چه اینجا و در وبلاگ مهرداد میذاری خیلی به ما لطف داری. تاریخ دفاع معلوم شد به ما خبر بده.
-
بی نظیر
یکشنبه 12 آذرماه سال 1385 05:41
امروز عجیب توی حس این آهنگه بودم. آهنگ بی نظیر ستار از آلبوم بی نظیر. یادمه صابر یک CD ستار زده بود و به من داده بود و این آهنگه هم توش بود. خیلی باهاش حال می کردم. صابی جان نوکرم. خداییش هستم باهات. ایشالا عمری بود دوست دارم توی عروسیت باشم حتما. چشم خمار هزار هزار دیدم صورت زیبا بیشمار دیدم رهزن دل قطار قطار دیدم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 آذرماه سال 1385 00:42
خسته و در به در شهر غمم شبم از هر چی شبه سیاهتره زندگی زندون سرد کینه هاست رو دلم زخم هزار تا خنجره چی میشد اون دستای کوچیک و گرم رو سرم دست نوازش میکشید بستر تنهایی و سرد منو بوسه گرمی به آتش میکشید چی میشد رو خونه کوچیک من غنچه های گل غم وا نمیشد چی میشد هیچکسی تنهام نمیذاشت جز خدا هیچ کسی تنها نمیشد من هنوز در بدر...
-
بدون شرح!
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1385 09:03
-
8 آذر یادش به خیر
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1385 09:35
امروز 8ام آذره. سالروز پیروزی تاریخی ایران بر استرالیا. 9 سال گذشت! عجب روز قشنگی بود. چقدر همه با هم شادی ملی قشنگی داشتیم. روزی که بغض رفتن به جام جهانی بعد از 20 سال ترکید. هر چند من از خداداد عزیزی به خاطر شخصیت کوچیکش خوشم نمیاد ولی هیچ وقت گل قشنگی که زد رو بادمون نمیره. جالبه که خودشم گفته که اشتباه کردم توپ رو...
-
ساده ولی کاربردی!
دوشنبه 6 آذرماه سال 1385 22:14
Do not wish to be anything but what you are, and try to be that perfectly
-
کارولین (قسمت دوم)
یکشنبه 5 آذرماه سال 1385 21:19
خوبی داستان کارولین این بود که بعضی ها منتظر قسمت دومش هستند! خواستم قسمت دوم رو ننویسم و بعد از چند روز بنویسم که من و کارولین برای ماه عسل داریم میریم هاوایی. ولی خب ترسیدم دیگه بشم چوپان دروغگو و دیگه کلا حرفام رو باور نکنید. بقیه داستان همینه که میاد... (این مکالمات انگلیسی بود. من فارسیش رو مینویسم.) ...توی این...
-
کارولین (قسمت اول)
شنبه 4 آذرماه سال 1385 09:50
امروز صبح ساعت 30/10 کلاس داشتم. از صبح ساعت 8 بیدار بودم. ساعت 30/8 شهاب زنگ زد. احساس میکردم صداش رو فرم اومده و خوشحال به نظر میرسه. کمی گپ زدیم. ساعت 9 بود که حرفمون تموم شد. خلاصه نمیدونم کی ساعت شد 45/9 و اتوبوس رو چک کردم دیدم ساعت 10 و 3 دقیقه میاد و فاصله خونه تا ایستگاه هم 2 دقیقه پیاده است. پس 16 دقیقه وقت...
-
هوای وینیپگ
جمعه 3 آذرماه سال 1385 05:31
توی 2-3 روز اخیر هوای وینیپگ نوسان زیادی داشت و شاهد یک هوای بهاری و زمستانی در کمتر از 24 ساعت بودیم. دیروز ظهر که اومدیم بیرون دیدیم چه هوا باحاله و با یک تی شرت چقدر می چسبه! دمای هوا رو که رفتیم نگاه کردیم دیدیم دمای هوا شده 12 درجه بالای صفر. (فکر کنم الان هوای حداکثر تهران هم به این اندازه نمیرسه) و خب گفتیم مثل...
-
محرومیت فعالیت ایران در زمینه فوتبال
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1385 18:10
تحریمها یکی بعد از دیگری در راهند. خبری بود که هیچکس جدی نگرفت ولی بالاخره رنگ واقعیت گرفت. فدراسیون فوتبال ایران از کلیه فعالیتهای بین المللی محروم شد . این عنوانی بود که امروز در صفحه اول سایت فیفا نوشته شده بود. دیگه از این به بعد خیالمون راحته که دیگه حرص و جوش فوتبال رو نمیزنیم و فوتبال حرفه ای رو هم بهتره تعطیل...
-
شبهای جاودانه
سهشنبه 30 آبانماه سال 1385 21:37
در خونه رو میبنده، پلاستیک آشغالها دستشه. میره سمت اون آشغالدونی سبزرنگ پایینتر از خودشون و کیسه آشغالها رو میندازه توش. می خواد بیاد اینور خیابون تا سوار ماشین بشه ولی چراغ راهنمایی 200-300 متر بالاتر تازه سبز شده و پشت سر هم ماشین میاد. یک نگاهی به بالا میکنه، یک نگاهی به من که پشت فرمون که حالا ماشین رو به خاطر...
-
اسماعیل
دوشنبه 29 آبانماه سال 1385 03:56
اسماعیل جان خبر رفتنت توی این غربت غم جانکاهی بود. هنوز هم باورم نمیشه که الان بین ما نیستی. اسمال خودمون با اون لهجه مشهدیش! یعنی من دیگه نمی بینمش؟ دفعه اولی که دیدمش توی اتاق حاجی اینا تو خوابگاه بود. یاد اون مسافرت به آستارا به خیر، یاد اون روزایی که توی خونه امیر آباد بچه ها داشت پایان نامه اش رو می نوشت و آخرین...
-
فیلم پرستیژ
شنبه 27 آبانماه سال 1385 22:19
دیروز رفتم سینما. به توصیه رامین رفتم دیدن فیلم The Prestige . این فیلم داستان دو شعبده بازه که در لندن با هم دوست هستند. یکی از اونها زنش(دوست دخترش) هم در اجراهاشون بهش کمک میکنه. یک شب به خاطر شیطنتی که دوستش میکنه، زن نفر اول کشته میشه و این آغاز دشمنی این دو تا میشه که در مراحل مختلف به هم ضربه های سنگینی بزنند و...
-
به جلو نگاه کن!
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1385 03:31
وقتی یک فکری کردی و تصمیمی رو گرفتی، حتی اگر سرتو برگردونی و بخوای به این فکر کنی که تصمیمی که گرفتی درست بوده یا نه، صد در صد اشتباهه. پس فقط جلو برو و اصلا وقتت رو برای اینکه بخوای به گذشته فکر کنی بیخودی نگیر. کاشکی میشد هیچوقت احساسی تصمیم نگرفت. کاشکی...
-
چهره های ماندگار
سهشنبه 23 آبانماه سال 1385 01:33
مثل اینکه دیشب همایش چهره های ماندگار برگزار شد و در علوم مهندسی دو تن از استادان برتر دانشکده فنی حائز عنوان چهره ماندگار در رشته های برق و مکانیک شدند. استاد کارولوکس و استاد منصور نیکخواه بهرامی که واقعا خدمات علمی شون و جایگاه علمی شون مشخصه. انشالله که این دو استاد زنده باشند و همچنان به علم آموزی کمک کنند. من...
-
غذای ایرانی
دوشنبه 22 آبانماه سال 1385 04:38
اینکه پیتزا غذای دوست داشنتی هست، حرفی درش نیست مخصوصا اگه پیتزاش، پیتزا هات باشه. اینکه همبرگر مکدونالد یا برگر کینگ خیلی خوشمزه است، بازم حرفی درش نیست. اینکه ماکارونی اینجا خیلی خوشمزه تره، بازم قبول ولی غذای ایرانی مخصوصا قرمه سبزی واسه ذائقه ما کاملا بی بدیل است و بس! اینقدر دوست داشتنی که اینجا اگه بین قرمه سبزی...
-
Remembrance day
جمعه 19 آبانماه سال 1385 19:33
خب با اجازه امروز جمعه ما هم به سبک و سیاق ایران تعطیلیم. مناسبت این تعطیلی، Remembrance day هست که یاد سربازانی که در جنگ کشته شدند، گرامی داشته میشه. دقیقا مناسبت این روز، روز 11 نوامبر 1918 هست که در این روز رسما جنگ جهانی اول تموم شد. در اینجا در طی این هفته هر کسی، یک گلی که عکسش پایین هست، روی لباسش، روی کیفش،...
-
مونوپولی
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1385 12:49
بچه تر که بودیم، یادمه یک بازی بود به اسم ایروپولی که یه عالمه اسکناس و اینا داشت که من خیلی با تریپ مایه داریش حال می کردم. ولی اونقدر که باید از بازی لذت نمیبردیم. خلاصه این بازی برمیگرده شاید به دورانی که من 8-9 سالم بیشتر نبود. دیروز رامین رو ما آنلاین دیدیم و رامین بعد از اینکه چند وقت پیش بازی سودوکو رو به ما...
-
خواب عجیب
یکشنبه 14 آبانماه سال 1385 09:48
دیشب خواب عجیبی دیدم. دیشب توی خواب دیدم که من ایرانم و دارم برمیگردم کانادا اونم مونترال. بعد توی فرودگاه که بودم به طرز عجیبی میدیدم که همه دوستهام نفری دو ساک بزرگ دستشونه و همه داشتند می اومدن مونترال به غیر از بهمن که فقط یک ساک کوچیک داشت!! بعد من می پرسیدم اینجا چه خبره. بعد همه می گفتند که ما داریم میایم...
-
پرسپولیس ۲ - استقلال ۱
جمعه 12 آبانماه سال 1385 17:50
ما که نتونستیم بازی رو ببینیم ولی از سایت تاپگل گلها و صحنه های حساس رو دیدم و الحق که پرسپولیس باید ۶ تایی میکرد.
-
داربی 61 ام
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1385 18:42
درخواست استاد ارجمندم تاکامی رو اجابت میکنم و چند کلامی در باب داربی 61 ام می نویسم. داربی یا شهرآورد تهران فردا در شرایطی در تهران برگزار میشه که بعد از گذشت 7 هفته از لیگ برتر، استقلال با 15 امتیاز به همراه سایپا و استقلال اهواز در صدر جدول و پرسپولیس با 12 امتیاز در تعقیب این 3 تیم قرار داره. این بازی همیشه یک بازی...
-
جواب معما
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1385 02:13
خب ما خیلی منتظر موندیم ولی خبری از کامنتهای مختلف برای معما نشد. حالا اون 2-3 نفری هم که مایل بودند جواب رو بدونند، باید بگم که جواب 23 نفر هست. حالا من اگه بخوام اینجا جواب رو تایپ کنم، کلی طول میکشه و نمیدونم چه طوری فرمولها رو تایپ کنم. ولی خب میتونید برای یک راه حل تقریبا مختصر و مفید به این آدرس مراجعه کنید و...
-
چند کلامی از خودمون و وضعمون در اینجا...
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 21:33
دوباره اینجا هوا سرد شد. دیروز همه اش برف اومد و حدود 10 سانتیمتری نشسته. دیشب که ساعت 7 داشتم با دوچرخه میومدم خونه، به سختی میشد رکاب زد توی برف. دیگه تیکه آخرش دیگه هر چقدر زور میزدم روی برف نمیرفت و مجبور شدم از دوچرخه پیاده بشم و با دستم بیارمش. الان که نزدیک ظهره حدودا 10- است(با احتساب باد). امروز صبح دیگه با...
-
تغییر ساعت
دوشنبه 8 آبانماه سال 1385 03:20
از دیشب ساعت ما یک ساعت اومد عقب و عملا احتلاف ساعت ما با تهران شد 9 ساعت و نیم. محض اطلاع! آخر هفنه هم خبر خاصی نبود و کار خاصی نکردیم که بخوام تعریف کنم. این سه شنبه آخر نوامبر هالووین بازی برقراره! ما برنامه خاصی برای اونروز هم نداریم. حالا اگه شد راجع به هالووین روز سه شنبه مینویسم. تا بعد ی.ه.م