مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

احسان جان خوش آمدی

 

ورود احسان رو به خاک کانادا و به دیار سابق ما-وینیپگ- تبریک میگم و امیدوارم که بهت خوش بگذره و راحت بتونی با شرایط کنار بیای. جای خالیت در تهران به خصوص در خونه تون و برای خواهر عزیزت خیلی حس میشه ولی این قسمتی از تقدیره و انشاالله که به زودی زود ببینمت.

 

ی.ه.م

عید غدیر مبارک

 

«من کنت مولاه، فهذا علی مولاه»

 

خدمت همه دوستان، عزیزان و سروران ارجمندی که به اینجا سر میزنند عید بزرگ شیعیان «عید غدیر خم» را تبریک میگم و از صمیم قلب برای خودم و همه کسانی که عاشق علی هستند آرزو میکنم که علی رو بهتر بشناسند و علی وار زندگی کنند.

خب احسان عزیز هم بار سفر رو بالاخره بست و رهسپار کانادا شد. ورودش رو به آمریکای شمالی و کشور کنادا تبریک میگم و آرزو میکنم که به اهدافی که در سر داره در اینجا برسه. خیلی دوست داشتم که راجع به مهاجرت کردن و کوچ کردن مخصوصا به کانادا و آمریکا بنویسم ولی ترجیح میدم با اطلاعات بیشتر و جامعتر در این باره بنویسم.

 

تا بعد،

ی.ه.م

رامین

سلام

من تازه از تورونتو برگشتم. قبل از اینکه دیر بشه تولد یک انیمال دراز لاغر باحال با معرفت عوضی که خیلی دوستش دارم به اسم رامین رو تبریک میگم. تورونتو هم خوش گذشت با دیدن بهرنگ‌، سام، تنی چند از بستگان، آراز و یاشار خوش گذشت. بهره سفر هم یک کاپشن گپ ۳۰ دلاری بود که فکر میکنم خیلی خوب خریدم.

ی.ه.م

 

 

ادعای فارسی

یکی از دوستای ما اینجا خیلی ادعای فارسیش میشد. خلاصه ما چند تا لغت فارسی ازش پرسیدیم اصلا تو عمرش نشنیده بود. بعد اومد پوز منو بزنه گفت من حالا یه لغت ازت میپرسم ببینم تو بلدی یا نه. ما هم گفتیم ادعامون نمیشه ولی تو حالا بپرس. بعد این دوست ما پرسید که "تعزیر" یعنی چه. من گفتم این هم با «ز» نوشته میشه هم با «ذ». کدومش مورد نظرته. اگه با «ذ» منظورته یعنی عذر آوردن ولی با «ز» یعنی ادب کردن. بعد برگشت گفت نه. اونی که من میگم نه با «ز» هست نه با «ذ». گفتم امکان نداره همچین چیزی باشه و همچنین لغتی رو تصور نمیکنم داشته باشیم. بعد یک کم فکر کرد و گفت مثل اینکه راست میگی یا با «ز» بود یا با «ذ». ولی معنیش این نبود. گفتم پس معنیش چیه؟ گفت که معنیش همونی بود که توی عاشورا استفاده میشد! تازه فهمیدم که منظور این دوست ما «تعزیه» بوده!!

یاد اون داستان توی درسهای دبیرستانمون افتادم : «...وقتی در مجلس شمس ‏الدین در گزینی وزیر سلطان مسعود بن محمد بن ملکشاه سلجوقی، موقعی که کمال‏الدین زنجانی (که بعدها وزیر طغرل سوم شد) از بغداد به اصفهان رسیده بود شمس‏ الدین در گزینی او را مخاطب ساخته گفت: با وجود ناامنی راهها، چگونه بوده است که به سلامت ماندی مگر از ‹‹جعده›› نیامدی؟ کمال الدین گفت: ایها الوزیر جاده است نه «جعده». گفت: راست گفتی، ‹‹جعده›› آنست که تیرکمان، در آن می‏گذارند و مقصود او ‹‹ جعبه ›› بود که این معنی اخیر را دارد. تمام حضارمجلس برشمس‏ الدین وزیر خندیدند و وزیر چون دریافت که نه املای صحیح ‹‹جاده ›› را می‏داند نه هیئت درست ‹‹ جعبه›› را، خجلت بسیار برد و تا مدتی جسارت آنکه در روی حضار نگاه کند نداشت...»

البته این دوست ما همچنان جسارت اینکه در روی من نگاه کند را داشت!

سال جدید میلادی

سال 2007 هم شروع شد. انشاالله که سال خوبی برای همه باشه. عید قربان امسال هم مصادف با آغاز سال نوی میلادی شد. امیدوارم که مبارک باشد و پر از سعادت و سلامتی.

مرگ دیکتاتور

 

دیشب حدود ساعت 10 شب اینجا بود که تمام خبرگزاریها خبر اعدام صدام را با عنوان Hussain Executed را اعلام کردند. اگر چه قرار بود این اعدام ظرف یک ماه آینده انجام شود ولی دولت عراق به طور ناگهانی این کار را انجام داد.

دیشب خوشحال بودم. از مرگ کسی که آغازین روزهای زندگی من و خیلی از همسن و سالهای من را توام با ترس و وحشت کرد کسی که پدر و مادرهای ما را در دوران سخت جنگ تحت فشار اقتصادی آن زمان قرار داد و سرنوشت ملتی را تحت تاثیر قرار داد که هنوز آثار جنگ فرسایشی بر پیکره میهن و مردم عزیزمان هست. هنوز هم وقتی خبر کشف گورهای دسته جمعی جنگ و خبر مبارزه با مرگ یکی از جانبازان شیمیایی را می شنوم مو به تنم سیخ می شود و نفرینی از عمق جان به وجود صدام میفرستم. جنایتکار اعدام شد تا به دیگر جنایتکاران هشداری باشد که دوره حکمفرمایی و زورگویی آنها روزی به سر می آید.

واترلو

 

بد نیست مختصری راجع به شهر و دانشگاه بنویسم. واترلو شهر کوچکی در حدودا ۹۰ کیلومتری تورنتو واقع شده که از حدود سال ۱۷۸۴ میلادی بنا نهاده شده است. شهرهای واترلو کیچنر(Kitchener) که اغلب به شهرهای دو قلو مشهور هستند دو شهر به هم چسبیده هستند که در گذشته تلاشیهایی برای یکی کردن این دو (و حتی شهر کوچک کمبریج) صورت گرفته که بی ثمر مانده است. شهر واترلو بنا بر سرشماری سال ۲۰۰۱ حدود ۸۶۰۰۰ ساکن (بدون دانشجوهایی که به طور موقت ساکن هستند) و بنا بر سرشماری سال ۲۰۰۵، تعداد نفرهای شمارش شده که شامل دانشجوهای مقیم نیز می باشد به ۱۱۳۰۰۰ نفر میرسد. هر چند که در تابوی ورودی شهر جعیت شهر را ۹۹۰۰۰ نفر تخمین زده است. این شهر به مانند تمامی شهرهای مرکزی و شرقی کانادا صاف و یکنواخت و عاری از هر گونه ارتفاعات است و تا افقهای دور اثری از کوه نیست. اکثر ساکنین این منطقه را آلمانیهای مهاجر تشکیل می دهند و دین ۷۵% ساکنین مسیحی است. دانشگاه مهم این شهر و کیچنر دانشگاه واترلو است که در سال ۱۹۵۷ بنیان نهاده شده و یکی از بهترین دانشکده های مهندسی سراسر کاناداست. امسال هم ظاهرا مراسم جشن ژنجاهمین سال تاسیس رو جشن خواهند گرفت.

خب اینم مختصری از اینجا تا 2 ژانویه که دانشگاه باز بشه و من برم و از اتفاقات اونجا بنویسم و مستقیما از دانشگاه و استادها و کلاسها مشاهدات عینی خودم بگم.

 

تا بعد

ی.ه.م