-
شانس
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 08:28
میگن شانس یه بار در خونه آدمو می زنه بد شانسی دستش همیشه رو زنگه بدبختی هم خودش کلید داره :)
-
تبریک عید
سهشنبه 6 فروردینماه سال 1392 09:16
من تبریک با ای-میل رو جز در موارد خاص به نوعی از سر باز کردن می دونم. خودم تا جای ممکن از این روش استفاده نمی کنم و معمولا هم به کسانی که یک ای-میل درست می کنند و یک جا به 100 نفر تبریک میگن، جوابی نمیدم. سعی می کنم کسانی رو که دوست دارم رو پیدا کنم و حتی شده یکی دو دقیقه صحبت کنم. من هنوز تبریکات عیدم تموم نشده و چند...
-
عکس هفت سینی ما
سهشنبه 6 فروردینماه سال 1392 06:56
-
سال جدید
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1392 09:13
سال 91 تمام شد و سال جدیدی شروع شد. سال 91 سال خوبی برای ما بود. در روزهای ابتدایی اش دوره دکترایم به پایان رسید و بعد از چند ماه پسر نازنینمان به دنیا آمد. خوشبختانه پدر و مادرم توانستند چند وقتی پیش ما باشند. بعد از سه سال و نیم توانستم به ایران بروم و خیلی از فامیلها و دوستان و آشنایان رو ببینم و نهایتا هم کار...
-
خود باختگی فرهنگی
شنبه 26 اسفندماه سال 1391 06:23
به نقل از ویکیپدیا : خودباختگی یا از خود بیگانگی حالتی روانی است که ممکن است در یک نفر یا یک گروه (سطح جامعه) به وجود بیاید. در این حالت فرد خود را بی ارزش میداند. در نتیجه ارزشها و هنجارهای خود را هم بی اعتبار میشمارد. بنابر این سعی میکند ارزشها و هنجار فرد دیگری (یا گروه دیگر) را که از نظر او کامل و آرمانی هستند...
-
تلویزیون
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 04:31
بدون شک یکی از بزرگترین اختراعات قرن پیش تلویزیون بود. چیزی که به اکثر خانه ها راه پیدا کرد و یکی از اجزا سرگرمی خانواده ها و همینطور یکی از منابع مهم اطلاعات اکثر افراد به حساب میاد. با تحولات تکنولوژیکی اخیر و گسترش اینترنت، بعد اطلاع رسانی تلویزیون تا اندازه ای کاهش پیدا کرد اما بعد سرگرمی روز به روز پیشرفت کرد و...
-
خانه و زندگی جدید
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1391 01:48
حدود 1 هفته ای است که در آپارتمانی که اینجا اجاره کرده ایم زندگی مان را شروع کرده ایم. دالاس شهر بزرگی درست در مرکز آمریکاست. از لحاظ جمعیتی نهمین شهر آمریکاست و سومین شهر بزرگ ایالت تگزاس است. ما در این مدتی که اینجا بودیم مردم تگزاس را آدمهای خوب و خونگرمی دیدیم. در اکثر برخوردهایی که داشتیم با ما با روی باز برخورد...
-
از دالاس
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 06:06
این اولین نوشته از دالاسه. هر چند من قبلا از همین جا تو این وبلاگ نوشته بودم (من اشتباهی ام). هوا خوب و بهاری و همه چیز تا بحال خوب. چند روزی طول می کشه تا جا بیفتیم و من هم فرصت کنم مفصل تر بنویسم.
-
لذت با هم بودن
پنجشنبه 12 بهمنماه سال 1391 07:22
بعد از یک ماه حالا لذت با هم بودن، لذت در چشمان زیبای تو نگریستن. لذت از علی لذت بردن و خندیدن به حرکاتش. بانو جان خوش آمدی :)
-
سامسونگ
دوشنبه 9 بهمنماه سال 1391 19:47
تصمیم بر آن شد که برویم و در سامسونگ ادامه کار بدهیم. تصمیم سختی بود. خداوند ما را یاری کند بتوانیم زندگی خوبی در شهر جدید داشته باشیم.
-
عکسی یادگاری
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1391 08:11
این عکس را دوست دارم. البته کیفیتش پایین است. اما آدمهای دوست داشتنی زیادی داخلش هستند. اخیرا ای-میلی از عزیزی گرفتم و خیلی یاد دکتر آزردگان افتادم. این عکس را چند هفته پیش در تورنتو به اتفاق گرفتیم. خداوند ایشان و همسر نازنینشان را حفظ و سلامت بدارد.
-
ویزای آمریکا و دیگر قضایا
جمعه 6 بهمنماه سال 1391 20:45
دیشب قبل از اینکه از سر کار بخوام بیام بیرون ای-میل اومد که پاسپورتم رو پست کنم که ویزای آمریکام رو بگیرم. بالاخره ویزای آمریکام جور شد و می تونم (البته باید) کارم رو از تقریبا 2 هفته دیگر شروع کنم. امروز رفتم سر کار فعلیم و استعفا دادم. مدیرم و بعد رئیس شرکت شروع کردند صحبت کردن با من و نهایتا 10000 دلار حقوقم رو...
-
احوال پرسی
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 18:32
یکی از چیزهای ساده ای که در دوستی و روابط اجتماعی ما بسیار تاثیرگزار است بدون شک احوال پرسی است. وقتی از کسی احوال پرسی می کنیم نشان می دهیم چقدر برای طرف مقابل اهمیت قائلیم و اینکه هر از گاهی به یاد هم می افتیم و این به یاد افتادن را هم نشان می دهیم. همه ما تعداد زیادی دوست و آشنا داریم که به طور حتم از تعداد بسیار...
-
ای-میل های فورواردی
چهارشنبه 27 دیماه سال 1391 20:12
همه ما روزانه تعدادی ای-میل های فورواردی که حاوی داستانهای جالب در مورد مشاهیر، روشهای بهبود زندگی، خواص خوراکیها و یا نکات کاربردی زندگی می گیریم. این نوشته ها چنان با جزئیات نوشته می شوند که با خواندن آنها حس یک مقاله تحقیقاتی به آدم دست می دهد اما با کمی تحقیق می توان پی برد که اکثر آنها متاسفانه دروغ و یا شایعه ای...
-
نکته ای در مورد جی-میل
چهارشنبه 27 دیماه سال 1391 01:20
نزدیک 1 دهه میشه که جی-میل به وجود آمده و الان نفوذ زیادی بین همه کاربران اینترنت داشته و اکثر افراد از اکانت جی-میل برای مکاتبات روزانه شون استفاده می کنند. زمانی که جی-میل حدود 10 سال پیش ارائه شد با ظرفیت 1 گیگابایت ای-میلهایی مثل هات-میل و یاهو را که ظرفیت 3 مگابایتی ارائه می دادند را به چالش کشید. شعار آنروز های...
-
علی
سهشنبه 26 دیماه سال 1391 21:11
جدا شدن از علی را دو هفته ای هست که در زندگی ام تجربه می کنم. انشاالله تا 2 هفته دیگر این جدایی به سر می آید. این موجود فسقلی آنچنان در وجود و روح و روانم نفوذ کرده که این دو هفته برایم بسیار طولانی تر می نماید. قابل مقایسه نیست اما نمی دانم در دل پدر و مادرهایی که فرزندانشان مهاجرت می کند چه می گذرد؟ اصلا چطور تحمل...
-
توانایی گفتار
جمعه 22 دیماه سال 1391 01:21
چند روزی را مهمان دوست عزیزی هستم. شبها به گفتگو می نشینیم و از هر دری صحبت می کنیم. صحبت از وبلاگ داشتن و نوشتن در آن بود. برایش از نوشتن در وبلاگم گفتم و اینکه چه بسیار حرفهایی را که جرات اظهار عمومی اش را ندارم. نمی دانم اسمش را ترس از قضاوت عمومی بگذارم یا مطمئن نبودن از اعتقاد به همه آن حرفها. در مقیاس وسیع تر...
-
بازگشت
سهشنبه 12 دیماه سال 1391 01:54
بعد از سفر چند هفته ای به کانادا برگشته ام. سفری خوب و پر از خاطره بود. انشاالله نتایج این سفر در چند ماه آینده مشخص می شود. در این سفر بیشتر عزیزانم و دوستانم را دیدم. ایران را بعد از چند سال از نزدیک دیدم و تغییرات اخیر را از نزدیک دیدم و احساس کردم. ایران را دوست داشتم و انشاالله خداوند مقدر بگرداند که در آینده...
-
یک عکس، یک کتاب و بازسازی خاطرات دوران کودکی
شنبه 25 آذرماه سال 1391 10:55
آخر هفته گذشته موفق شدم به همدان برم و پدربزرگم را یکبار دیگر ببینم. پدربزرگ من حاج حسن بیگلربیگیان بنابر حرفهای خودش متولد سالهای ابتدایی قرن 14 ام شمسی است یعنی بین 1300 تا 1302. خودش تعریف می کند که زمان شهریور 1320 و اشغال ایران سرباز بوده است. بنابراین می توان گفت که حدودا متولد همان سالهاست. یک عکس یادگاری خاص...
-
جدایی
جمعه 24 آذرماه سال 1391 22:17
زوجی را می شناختم که فکر می کردم یکی از خوشبخت ترین زوجهای دنیا هستند. از رابطه و احترام متقابلشان و اتحادشان لذت می بردم. امروز فهمیدم بعد از بیشتر از 12 سال زندگی مشترک به صورت توافقی از هم جدا شدند. هنوز بعد از چندین ساعت باورش نکرده ام و خیلی برام عجیبه. برام سخته باور کنم که زندگی خصوصی آدمها اصلا اون چیزی نیست...
-
در تهران (4)
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1391 07:52
دیروز را برای کنفرانسی در تبریز بودم. کنفرانس الکترومغناطیس کاربردی و نور موجی. فضای جالبی داشت و مهمان نوازی تبریزی ها بی نظیر بود. هوای تبریز هم فوق العاده عالی و آسمان آبی داشت. دیشب به تهران برگشتم. امروز باران خوبی زده و هوا صاف شده. از خانه که چند روز پیش حتی نمیشد برج میلاد را دید الان می شود کوه را دید. دیشب...
-
در تهران (3)
دوشنبه 13 آذرماه سال 1391 00:31
آلودگی هوا بیداد می کنه! به عمرم این همه هوای تهران رو آلوده ندیده بودم. به نظرم باید یک فکر اساسی تری راجع به این مساله بکنه. جدا سلامت شهروندان در خطر شدیده. امروز باز هم مرکز تهران و کمی شمال شهر رفت و آمد داشتم و مترو به دادم رسید. همه مسیر ها را با مترو رفتم و زیر 1000 تومان کرایه دادم. با تشکر ویژه از شهردار...
-
در تهران (2)
یکشنبه 12 آذرماه سال 1391 06:28
دیروز چند جایی باید می رفتم از شرق و غرب و مرکز تهران. مسلما ماشین نمیشدببرم. استفاده از تاکسی هم چندان مقرون به صرفه نبود و با توجه به ترافیک منطقی نبود. پس گزینه مترو رو انتخاب کردم. متروی تهران خیلی خوب میادین و نقاط مهم شهر را پوشش داده بود. با 550 تومان یک بلیط دو طرفه مترو خریدم و سوار مترو شدم. قابل توجه اینکه...
-
در تهران (1)
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 02:15
2 روزی است رسیده ایم. بیشتر ساعات را در خانه پدری زهرا یا پدری من گذرانده ایم. زندگی جریان دارد و تغییرات جالبی کرده است. اینترنت خیلی در خانه ها نفوذ کرده و اکثر خانه ها وای-فای دارند. روی گوشی موبایلم که در جستجوی شبکه وای-فای می گردم تعداد زیادی شبکه در اطراف پیدا می کنم که همه بدون استثنا هم پسورد دارند و اینترنت...
-
فردا
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 07:55
فردا بعد از 3 سال و نیم به ایران می رویم. اولین بار است که علی هم می خواهد ایران را ببیند. هیجان دارم. خیلی کارها و خیلی چیزهاست که باید انجام شود. سعی می کنم اینجا بنویسم.
-
یا من اسمه دوا و ذکره شفا
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1391 17:58
امروز فهمیدم که مادرم 2-3 روز پیش روی پل عابر پیاده زمین خورده و در اثر اصابت سرش به میله های پل عابر پیاده بیهوش شده و یکی دو روزی رو در ICU بستری بوده. امروز که فهمیدم به حال خودم زار زار گریه کردم که مادرم 2 روز بیمارستان بود و من اینجا حتی خبر هم نداشتم. تف به این دنیا. حالا خدا رو شکر بهتره. براش دعا می کنم. شما...
-
ترک اعتیاد اینترنتی
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 16:31
اینکه طی روز وقتی مدام پشت کامپیوتری که به اینترنت وصل است هستیم، تحریک کننده خوبی است که به اینترنت و سایتهای غیر کاری معتاد بشیم. مثلا فیسبوک چک کنیم یا سایت فلان خبرگزاری رو مرتب ریفرش کنیم یا فید خبرها و وبلاگها را ریفرش کنیم. این اعتیاد فزاینده تا مقدار زیادی بازدهی کار ما را می کاهد. چند وقتی است که دنیال راه...
-
تولد بانو
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 21:33
امسال اولین سالی است که تولد زهرا را سه نفری جشن می گیریم. در این عکس علی جان خسته و خواب آلود در جشن تولد مادرش شرکت جسته. زهرا بانو تولدت مبارک.
-
پشتی
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 14:14
چند روز پیش منزل دوستی در نزدیکی تورنتو دعوت داشتیم. خانه یک اتاق خوابه بسیار کوچکی اجاره کرده بودند. بدون اغراق شاید کمتر از 40 متر مربع (جالب اینکه برای این آپارتمان طبقه اول یک برج 20 طبقه 1300 دلار کانادا پول می دادند). بعد فضای حال و پذیرایی را با دو مبل و یک میز نهارخوری گرد کاملا پر کرده بودند و تقریبا هیچ جای...
-
شانه های خیس
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 13:31
بانوی خوبم این روزها با مشغله های روزانه هر دو و مسئولیت علی که بیشتر گردن توست، کمتر فرصت در آغوش گرفتن و نوازش کردنت نصیبم می شود اما در همان فرصتهای محدود نوازش کردنت، تغییر محسوسی که می بینم شانه های خیس توست که جای شیرین کاری های علی است. حالا من و علی باید برای شانه تو رقابت کنیم. هر دو برای آرام شدن. چقدر تو بی...