مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

مخمور جام عشق

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی ... پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

دفاع زهرا

فردا (یکشنبه) زهرا قرار است از پروژه فوق لیسانسش دفاع بکند. به یاد 3 سال پیش که خودم توی فصل زمستون دفاع کردم و فوق لیسانسم تموم شد. الان رفتم و عکسهای اون روز رو نگاه کردم. چه زود سه سال گذشت. روح شروین شاد، اون روز توی جلسه دفاع من بود و با هم برگشتیم خونه. یک روز برفی که ترافیک سنگینی بود و ساعتها طول کشید تا به خونه رسیدیم. خواستم اینجا اول از همه از زحمات پویان تشکر کنم و بعد هم برای زهرای عزیزم آرزوی موفقیت کنم.

نظرات 13 + ارسال نظر
زهرا شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:33 ب.ظ

من هم به سهم خودم از پویان بسیار متشکرم، اونقدر که در نوشته نمی گنجه:)
حالا دعا کنید که اول از همه دفاع برگزار شهD: و دوم هم به خیر بگذره;) که شدیداً محتاجیم به دعا;)
ممنون بهزاد:)

[ بدون نام ] شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:38 ب.ظ

مطمئنا فردا یه دفاع درست حسابی از خانوم مهندس میبینیم
ولی بهزاد جان فردا جات خالیه شدید
جیا خالیت هم واسه من پر شدنی نیست چه برسه به ...

پیر مغان شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:41 ب.ظ

مطمئنا فردا یه دفاع درست حسابی از خانوم مهندس میبینیم
ولی بهزاد جان فردا جات خالیه شدید
جای خالیت واسه من هم پر شدنی نیست چه برسه به ...

اثر غیر خطی شدن من دیگه گفتن نداره از comment قبلی هم می شه فهمید

دایی مهدی شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:08 ب.ظ http://ghargh.blogfa.com

آخی. خیلی دلم گرفت برای اون روز. کاشکی الان بود و با هم می رفتیم به دفاع زهرا

یاد اون روز
"آقای دکتر شما بفرمایید طرف کی هستید؟"
"آآقای دکتر شما که ما رو شهید کردین!"




پویان شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:39 ب.ظ

ارادتمند شدیدناک.

Mohammad شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:53 ب.ظ

Salam, ba arezouey movafaghiat baraye Zahra. Tavakolet be khoda. Mohammad

م ه ر د ا د یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:16 ق.ظ

ان شالله که همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشه و خستگی رو از تن زهرا در میاره...

مسعود یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:10 ب.ظ

زهرا جان برو به امید خدا حتما موفقی و مثل همیشه پیروز میشی.
ساعت ۹ شب: مبارک باشه خانم مهندس خیرش رو ببینی.
به امید دفاع بعدی .و پیروزی بر ابر هر چی که باید از سر راه کنار برن.

پروین یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 ب.ظ

با سلام
ایام زندگی را که مرور می کنی این خاطرات را پیدا میکنی
خوشحالی ودلتنگی احساسی بهت میدهد.
که تجربه ات را میسازه.
امروز هم از روز های مهم زندگی و پر خاطر ی زهراجان است.
ودعامی کنم کارها آنطور که دلش می خواهد پیش برود.
آرزو می کنم مثل همیشه موفق و پیروز باشد

دایی مهدی دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:06 ق.ظ http://ghargh.blogfa.com

حالا کامنت بعد از دفاع:
جلسه خیلی خوبی بود. زهرا خیلی خوب ارائه کرد. البته به قول دکتر کمره ای آخرش اونقدر خسته بود که چیزایی که توی پایان نامه اش قبلا شرح داده بود قول می داد دوباره انجام بده

من فهمیدم که لاندا چیز خیلی مهمیه و خیلی حساسه!

و اینکه با اینکه از وسط جلسه دفاع رفتم تو و اصلن ربطی به رشته ام نداشت و یازده سال از دفاع پایان نامه و علم اندوزی و این چیزها می گذره هنوز سوالای بعضی از استادا برام ابتدایی به نظر می آد و معلومه که حتی درک ساده و ابتدایی از یک نمودار ندارند

به نظرم بهترین جواب رو زهرا بهشون می داد "حق با شماست!!" که بعضا از صد تا جواب بدتر بود.


خلاصه یاد دفاع بهزاد بهزاد به خیر. واقعا به خیر . چقدر خوشحال بودیم. برگشتی با شکر شروین راجع به ایل و تبار میانه ایش سوال می کرد.

کمی هم یاد جوانی و دفاع خودم افتادم

م ه ر د ا د دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:57 ب.ظ

بعد از دفاع:
دفاع خیلی خوبی بود به نظرم...دایی مهدی همه چیزو شرح داده بود...
منم یه خاطره از دفاع دایی مهدی بگم که یادمه یه توپ یه لایه واسم خریدن و منم تو دانشکده بازی کردم و اون موقع من فکر کنم دوم یا سوم دبستان بودم!

[ بدون نام ] شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:38 ب.ظ

احتمالاً چون چندین تا پست بعد از این اومده دیگه کسی اینو نمی خونه ولی به هر حال...
از همه به خاطر مهربونیشون، تبریکشون، و اینکه به یادمونن ممنون:)
دایی مهدی ممنون از تعریفتون:) خوشحالم که اقلاً شما گرفتین لاندا چقدر مهمه;)

زهرا شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:39 ب.ظ

باز یادم رفت اسممو بنویسم، نوشته قبلی من بودمD:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد